با جيرجيركها مهربان باشيم

با جيرجيركها مهربان باشيم
دکتر سارا مجلل
دندانپزشک
مشاور سردبیر

دلم امشب صاف است

آسمان هم آرام و هزاران فانوس

باد هم می آید

و نسیمی زیرک

سعی دارد که بفهماند شب مظهر این همه تاریکی و دلتنگی نیست…

به گمانم فردا

روز خوبی باشد

صورت ماه به من می گوید!

تورنتو و اصولا كانادا به سرمايش شهره است. به برفش، به بادهاي قطبيش و به سفيدي فراگيرش. اما همين شهر سفيد به وقت پاييز، عروس هزار رنگي‌ست كه شهر فرنگ خجل مي‌شود در برابر طنازي دلفريب رنگ برگهاي درختانش و بهارش، كه البته بيشتر تابستانش، كاملا ديار ديگري است. سبزي هزار لايه درختان و تعهد شهروندانش به گلكاري دست در دست هم و ابرهاي سفيد فربه و آسمان پهناور لاجوردي و نقره فامش، مدهوش ميكند و سوداي گشت و گذار بر دلها مي‌اندازد كه كوتاه است و دير بجنبي به چشم بر هم زدني مي‌گذرد و كلك خيال را با خود مي‌برد.

ولي همين تابستانهاي گرم هم گاهي غافلگيرت مي‌كنند. بارانهايي مي‌آيد كه بيا و ببين. مي‌بارد و مي‌شويد و زمين تشنه را سيراب مي‌سازد و جماد و نبات را طراوت و سرسبزي مي‌بخشد.

روزهاي پس از باران را دوست دارم. آن هنگام كه مي‌دانم ابرها پس از انجام مسئووليت‌شان به حال گذر از خورشيدند و آفتاب مهربان طلايي مشغول قلقلك دادن گنجشكها است و صداي خنده پرندگان گوش فلك را كر ميكند.اما شبهاي پس از باران را دوست‌تر دارم. آنگاه كه ماه نور مي‌افشاند و هيچ ابري را ياراي پنهان كردنش نيست. آنگاه كه جيرجيركها هلهله برپا ميكنند و مهم نيست يكي باشند، ده تا باشند يا هزاران جيرجيرك؛ مهم نيست نزديك باشند يا دور باشند؛ از فرسنگها فاصله، حتي مي‌توان صداي تك جيرجيرك باغ را شنيد كه سرخوش بر لبه نرده ايوان نشسته است؛ به ماه خيره شده و با تمام وجود از هواي دلپذيرِ پس از باران لذت مي‌برد و فارغ از دنيا مي‌خواند و مي‌خواند و مي‌خواند.

در اين زمان احساس يكي بودن باعالم هستي دارم. حس مي‌كنم كه از‌ انرژي وجود جيرجيرك، من هم انرژي مي‌گيرم. حس مي‌كنم كه برايم كرونا، مهاجرت، امتحان، دوري، فاصله، تنهايي و هزاران مشكل ديگر بي‌معنا ميشود. حس ميكنم قدرت انجام هركار و غلبه بر هر مشكلي را دارم. حس مي‌كنم سرخوشي مسري جيرجيرك در وجود من رسوخ مي‌كند. حس مي‌كنم جيرجيرك روح اميد را دوباره احيا ميكند؛ شعر ميخواند و مرا با خود به دنيايي مي‌برد كه در آن ميلياردها كهكشان و ماه و ستاره و سياره و سلول و مولكول و اتم بدون نگراني مشغول گردشند؛ جاري ميشوم؛ يكي ميشوم؛ سبكبال ميشوم؛ احساس بي‌وزني مي‌كنم. حال جيرجيرك خوشحال را درك ميكنم؛ خوشحال مي‌شوم و آماده مي‌شوم تا دوباره بجنگم. صداي جيرجيرك براي من سرود اميد است؛ نواي خوشِ “رفتن، رسيدن”است؛ آهنگ آرامش و صلح درون است. آري جيرجيرك در وجود من جاري‌ست. سرودجيرجيرك خوانش سرود شادي‌ست. جيرجيركهارا دوست بداريد؛ امتحان كنيد؛ پشيمان نمي‌شويد.

پی نوشت: اين متن اداي ديني است به همه جيرجيركها در تمام عمرم به ويژه جيرجيرك تنهاي چند شب قبل، كه منِ خسته از قرنطينه، خسته از تعويق، خسته از تعليق، خسته از خبرهاي بد، گم شده در راه هزارتوي اثبات دوباره خود، در تلاش براي برقراري تعادل بين مادر بودن و معلم بودن؛ و منِ خسته از هزاران فكر ريز و درشت ديگر را آرام كرد و با صدايش نويد روز هاي خوب را داد و شور دوباره آغازيدن را در من بيدار نمود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست بعدی

راهکارهایی برای افزایش پذیرش درمانهای الکتیو توسط بیماران

پ اکتبر 1 , 2020
راهکارهایی برای افزایش پذیرش درمانهای الکتیو توسط بیماراندکتر نهال سناوندی در حیطه مدیریت مطب دندانپزشکی لازم است عوامل زیادی مورد بررسی قرار گیرند از جمله داشتن یک تیم کاری موفق، بررسی درآمد و سود مطب و کنترل مالی روی آنها، چگونگی برخورد و جذب بیمارجدید، وقت دهی مناسب که منجر […]