و اینک آخرالزمان

بیماری‌های واگیر در سینما

دکتر علیرضا آشوری

ترس بشر از بیماری­های مسری مساله‌­ا‌‌ی به قدمت تاریخ است. ناتوانی انسان در برابر همه­‌گیری‌­های مختلف که به مرگ هزاران هزار نفر انجامیده به نهادینه شدن ترسی عمیق و کهن در ژنتیک بشر منتهی شده و به رغم تمام پیشرفت‌­های علمی و تکنولوژیک سایه این ترس هرگز از سر بشر رفع نشده و نخواهد شد. شیوع کووید-19 و بحران ناشی از این همه­‌گیری جهانی، عملا دنیا را فلج کرده و دهها میلیون نفر را خانه­‌نشین کرده است. در تاریخ سینما فیلم­‌های بسیار زیادی شرایطی شبیه به این همه­‌گیری را به تصویر کشیده یا آن را پیش‌­بینی کرده‌­اند. به همین بهانه نگاهی به چند فیلم مطرح خواهیم داشت که محور اصلی داستان آنها گسترش یک بیماری مرگبار است. برخی از این فیلم­ها صرفا در یک محیط و جامعه محدود شیوع ترسناک یک بیماری را به تصویر می­‌کشند؛ برخی دیگر پا را فراتر گذاشته و گسترش جهانی را مد نظر قرار می­‌دهند؛ تعدادی دیگر هم وقایع پس از شیوع بیماری و تقلا نجات یافته­‌گان برای زنده ­ماندن را روایت می­‌کنند. طبعا به خاطر محدودیت فضا، بسیاری از فیلم­ها مجال پرداختن در این مجموعه را نخواهند داشت.

وحشت در خیابان­ها(panic in the streets) ساخته الیا کازان(1950)

الیا کازان بعنوان یکی از مشهورترین و نامدارترین کارگردانان تاریخ سینما، زمانی این فیلم نوار اکشن را ساخت که تازه داشت نامش را بعنوان یک کارگردان مستعد در هالیوود مطرح می‌­کرد. وحشت در خیابان­ها، فیلمی است کم خرج و جمع جور با روایتی مستندگونه و تیره که داستان آن در خیابان­‌های کثیف و تو درتو شهر نیوارلئان اتفاق می­‌افتد. یک خلافکار خرده پا به نام بلکی با بازی جک پالانس در نخستین نقش سینمایی خود بطور اتفاقی به طاعون ریوی مبتلا می‌­شود. یک پزشک ارتشی با بازی ریچارد ویدمارک و یک مامور پلیس با بازی پل داگلاس تلاش می‌­کنند پیش از شیوع و گسترش بیماری، خلافکار بیمار را یافته و درمان کنند. اما بلکی که مطمئن است پلیس قصد بازداشت کردن‌ش را دارد فرار می‌­کند و همراه با خود بیماری را نیز از یک طرف شهر به طرف دیگر می‌­کشاند. فیلم گرچه آنطور که باید و شاید از طرف منتقدان آمریکایی مورد استقبال قرار نگرفت اما جایزه بین المللی جشنوار ونیز و اسکار بهترین فیلمنامه را به خود اختصاص داد. سبک کارگردانی مستندگونه و نگاه تلخ و تیره کازان بعدا در شاهکارهای‌ش به کرات مورد استفاده قرار گرفت.

گذرگاه کاساندارا(The Cassandra Crossing) ساخته جورج پان کاسماتوس(1976)

جورج پان کاسماتوس کارگردانی که عمده شهرتش را مدیون ساخت فیلم دوم سری رمبو و کبرا است، در سومین فیلم دوره کاری خود تریلر گذرگاه کاساندارا را ساخت. فیلم ماجرای قطاری است که یک تروریست سوئدی مبتلا به طاعون هنگام فرار، مسافران آن را آلوده کرده و حالا ارتش آمریکا با مهر و موم کردن قطار قصد دارد با فرستادن قطار به روی پل قدیمی و بلاستفاده کاساندارا باعث انهدام قطار و مرگ مسافران آن شود. در فیلم انبوهی از ستارگان سرشناس بین المللی ایفای نقش می­کنند از جمله برت لنکستر، آوا گاردنر و اینگرید تولین که دیگر پا به سن گذاشته و ریچارد هریس و سوفیا لورن که در اوج شهرت و محبوبیت قرار دارند. با وجود حضور همه ستارگان صاحب نام و داستان پرهیجان فیلم، گذرگاه کاساندارا به هیچوجه فیلم خوبی از کار درنیامده است. فیلم ایرادات داستانی متعددی دارد و انبوه شخصیت­‌های آن اجازه شخصیت پردازی درست و اصولی را از فیلمساز سلب کرده است. ریتم فیلم در برخی دقایق بشدت افت کرده و روایت و کارگردانی ایده­‌ای برای عبور از این لحظات ملال آور ندارند. با این همه گذرگاه کاساندارا به واسطه حضور بازیگران بزرگ و خط داستانی جذابش به فروش بالایی در سراسر جهان دست یافت.

شیوع(The Outbreak) ساخته وولفگانگ پیترسون(1995)

این تریلر پرهیجان ساخته یکی از کارگردانان مطرح سینمای تجاری هالیوود از جمله فیلم­های نمونه­‌ای مرتبط با شیوع بیماری­ها محسوب می‌­شود. فیلم داستان ویروسی است که به واسطه میمون­ها ابتدا در آفریقا گریبان­گیر سربازان مزدور می­‌شود و ارتش آمریکا برای متوقف کردن بیماری، دهکده محل استقرار سربازان(که در بین آنها سربازان آمریکایی هم حضور دارند) را بمباران می­‌کند. سال­ها بعد اما ویروس به آمریکا وارد شده و مردم یک شهر مبتلا می­‌شوند. ارتش ابتدا شهر را بطور کامل قرنطینه می‌­کند ولی در نهایت مقامات نظامی تصمیم می­‌گیرند کل شهر را بمباران کرده و جلوی گسترش ویروس و تبدیل بیماری به یک پاندمی را بگیرند. در اینجا یک پزشک نظامی با بازی داستین هافمن به همراه همکارانش تلاش می­‌کنند تا ضمن یافتن راهی برای درمان بیماری، جلوی قتل عام مردم شهر را نیز بگیرند. تعدادی از مشهورترین بازیگران هالیوود در این فیلم در نقش‌­های فرعی بازی کرده‌­اند که برخی از آنها مثل مورگان فریمن و کوین اسپیسی چند سال بعد به ستارگان مطرحی بدل شدند.

شیوع یک تریلر متوسط رو به خوب است با داستانی کلیشه­‌ای که در بخش‌­هایی بیش از حد هالیوودی و غیرواقعی جلوه می­‌کند. ریتم فیلم در دقایقی افت می‌­کند ولی در مجموع باید گفت ولفگانگ پیترسون موفق به ساخت فیلمی سرگرم‌­کننده و جذاب شده است.

 سری فیلمهای رزیدنت اویل(Resident Evil) ساخته پل دبلیو اس اندرسون(2002-2016)

مجموعه فیلمهای اکشن، علمی تخیلی و ترسناک رزیدنت اویل بر اساس ایده یک بازی ویدئویی به همین نام در سال 2002 ساخته شد. فیلم داستان یک ویروس آزمایشگاهی به نام ویروس تی است که عامدانه در محیط آزمایشگاه فوق سری کمپانی عظیم آمبرلا آزاد شده و خیلی زود به تمام مناطق آمریکا و از آنجا به کل دنیا سرایت می­‌کند. این ویروس مهلک بعد از کشتن بیماران به سرعت آنها را به زامبی تبدیل می­‌کند. در نتیجه در اندک مدتی کل کره زمین به جولانگاه زامبی‌ها تبدیل می­شود. در این بین گروهی از نجات یافته‌­گان به رهبری آلیس(میلا یوووویچ) در صدد یافتن راهی برای زنده ماندن، از بین بردن کمپانی شیطانی آمبرلا و یافتن درمان بیماری هستند. این داستان به اشکال مختلف در تمام 6 فیلم این مجموعه تکرار و پرورش می‌­یابد. کارگردان چهار فیلم از شش فیلم این مجموعه پل دبلیو اس اندرسون همسر میلا یووویچ است. در تمام 6 فیلم شاهد صحنه‌­های بسیار خشن و ترسناک هستیم و کارگردان کمترین ابایی از نمایش خون و خونریزی و خشونت ندارد.

فیلم نخست مجموعه یک اکشن بسیار خوش ساخت و ترسناک است که بازی­های مناسب بازیگران، موسیقی عالی مریلین منسون و داستان سرراست از آن فیلمی پرهیجان و سرگرم کننده ساخته است. فیلم­های بعدی مجموع رزیدنت اویل گرچه همگی سرگرم‌­کننده و پرهیجان هستند ولی هیچکدام به لحاظ سینمایی به کیفیت فیلم نخست نمی‌رسند.

کوری(Blindness) ساخته فرناندو میرالس(2008)

فیلمی که بر اساس رمان بسیار مشهور ژوزه ساراماگو پرتغالی و برنده جایزه نوبل ادبیات ساخته شده هرگز نتوانست شهرت و آوازه منبع ادبی­‌ا‌ش را تکرار کند.  کوری را فرناندو میرالس کارگردان مطرح برزیلی ساخت که چند سال قبل فیلم تحسین شده شهر خدا را ساخته بود. گرچه میرالس تلاش فراوانی به خرج می­‌دهد تا فیلم چیزی از رمان کم نداشته باشد اما ماهیت روایی و داستانی رمان از یک سو و قانون همیشگی ضعیف­‌تر بودن فیلم نسبت به اثر ادبی منبع اقتباس، باعث شد فیلم آنطورکه باید شاید مورد توجه قرار نگیرد. نکته بسیار مهم هم در کتاب و هم در فیلم تاکید بر بیماری کوری است که به صورت یک بیماری مسری ناشناخته به سرعت تمام مردم شهر بی‌­نام و نشان فیلم را مبتلا کرده و مقامات حکومتی به سرعت شهر و مردم را قرنطینه کرده و رسما آنها را به حال خود رها می­‌کنند. ماهیت آخرالزمانی و وحشت پنهان مخفی در اثر که شکنندگی تمدن و فروپاشی اخلاق و قواعد اجتماعی را بی پرده به تصویر کشیده چه در فیلم چه در رمان به خوبی به تماشاگر منتقل شده و یکی از مهمترین عوامل موفقیت فیلم به حساب می­‌آید. بیماری کوری همانطور که همچون بلایی باستانی ناگهان از آسمان بر مردم شهر نازل می‌­شود به همان شکل هم ناگهان از بین می­‌رود و آنچه از خود به جا می­‌گذارد جامعه‌­ای فروپاشیده و مردمی درهم شکسته است که دیگر هرگز نمی‌­توانند به روزگار پیش از شیوع کوری بازگردند. اتفاقی که ظاهرا در انتظار جهان فعلی پس از کرونا خواهد بود. فیلم کوری فارغ از رمان مشهور ساراماگو، فیلم خوب و جذابی است. بازیهای درخشان بازیگرانش بخصوص جولین مور، فیلمبرداری عالی و کارگردانی و میزانسن­های درخشان میرالس آن را به فیلمی دیدنی تبدیل کرده اما زیر سایه منبع ادبی بسیار مشهورش، آن چنان قدرت و مجالی برای عرض اندام ندارد.

شیوع(Contagion) ساخته استیون سودربرگ(2011)

فیلمی که ده سال قبل توسط استیون سودربرگ نام آشنا و صاحب سبک ساخته شد، گرچه در زمان اکران آن چنان مورد توجه قرار نگرفت، اخیرا و به دلیل شیوع کرونا نامش بر سر زبان­ها افتاده است. شیوع ماجرایی دارد که می‌­توان گفت تا بیش از 80 درصد آن مشابه اتفاقاتی است که به واسطه شیوع ویروس کووید 19 در کل دنیا اتفاق افتاده است. یک زن تاجر با بازی گویینت پالترو در سفری به هنگ کنگ به ویروس MEV-1 مبتلا شده و بعد از بازگشت به آمریکا خود و پسرش به سرعت در اثر بیماری مرموز ناشی از این ویروس از بین می‌­روند. اندکی نمی­‌گذرد که ویروس تمام کشورهای دنیا را درگیر کرده و یک کشتار تمام عیار به راه می‌­افتد. فیلم جدا از حضور تعداد زیادی بازیگر صاحب نام و بازیهای درخشان تمامی آنها دو نقطه قوت بسیار مهم دارد که آن را از فیلم­‌های مشابه خود مستثنا می­‌کند. نخست کارگردانی درخشان و بی‌­نقص سودربرگ است که با روایتی مستندگونه به شیوه بسیاری از آثار خود مثل ترافیک یا مجیک مایک، فضایی بین روایت داستانی و مستند می‌­آفریند که نقش عمده‌­ای در باورپذیری و تاثیرگذاری فیلم برعهده دارد. به عنوان نمونه می­‌توان به سکانس ابتدایی فیلم اشاره کرد که در آن دوربین سودربرگ خاموش، بی­‌واسطه و بدون دخل و تصرف، شیوع و گسترش بیماری را به شکلی ترسناک به تصویر می­کشد. دومین نکته اما به جزییات بسیار دقیق پزشکی بهداشتی فیلم برمی­‌گردد که مو به مو با واقعیات علمی منطبق بوده و یک کلاس درس خلاصه و مختصر از پاتوژنز و اپیدمیولوژی بیماری است.

اما همین روایت مستندگونه جذاب از سوی دیگر باعث بروز یک نقطه ضعف اساسی در ساختار روایی فیلم شده است. تمایل سودربرگ به این شکل روایی در فیلم­هایی مثل ترافیک نه تنها لطمه­‌ای به فیلم نزده بلکه کاملا در ساختار کلی فیلم جا افتاده است اما اینجا در شیوع این فرم روایی باعث شده فیلم مشابه بسیاری دیگر از آثار سودربرگ فاقد یک شخصیت قهرمان محوری باشد؛ چیزی که مثلا در ترافیک، مجیک مایک و حتی سه گانه اوشن هم مشاهده می‌­شود اما لطمه خاصی به فیلم وارد نمی­کند و سودربرگ با هوشمندی موفق می­‌شود عاطفه تماشاگر را بین این شخصیت­ها توزیع کند ولی در شیوع این اتفاق رخ نداده و تماشاگر را گیج و سردرگرم بین زمین و هوا رها می­‌کند. در واقع اساسا فرصتی به تماشاگر داده نمی­‌شود تا عاطفه خود نسبت به شخصیت­‌های داستان را کشف کند. به همین ترتیب شاهد حضور تعداد زیادی شخصیت و داستان‌های مربوط به هرکدام از آنها هستیم که فرم روایت داستان فرصت پرداخت کافی به داستانهای هرکدام از آنها را نداده و باعث اغتشاش و تشتت در داستان فیلم می­‌شود. مثلا نگاه کنید به شخصیت خنثی و خاموش دکتر لنورا با بازی ماریون کوتیار که بود و نبودش اساسا تاثیری در داستان ایجاد نمی­‌کند یا حضور بسیار کمرنگ و بی­‌رمق میچ(مت دیمن). حضور شخصیت‌­هایی از همین دست فرصت پرداخت بیشتر به شخصیت­‌های جذابی مثل آلن(جود لا) را هم از سودربرگ سلب می­‌کند. با همه این­ها حال شیوع یک فیلم نمونه و دیدنی است بخصوص در شرایط فعلی شیوع بیماری کرونا که انگار نویسنده و کارگردان آن، سال­ها قبل وقایع این روزها را مو به مو بازسازی کرده‌­اند.

جنگ جهانی زد(World War Z) ساخته مارک فورستر(2013)

این فیلم ترسناک – اکشن آخرالزمانی مشابهت‌­های زیادی با فیلم‌هایی نظر رزیدنت اویل داشته و تلاش‌­های مامورین سازمان­‌های مختلف بین المللی برای مهار سرعت شیوع بیماری را به تصویر می‌­کشد. در این فیلم براد پیت نقش یک مامور سابق سازمان ملل را ایفا می­‌کند که سعی دارد در کنار همکارانش مانع گسترش مرگبار ویروسی شود که مردم کره زمین را به زامبی تبدیل می­‌کند. براد پیت برای یافتن یک راه­‌حل نیمی از کره زمین را زیر پا می‌­گذارد و فیلمساز به این بهانه، نابود شدن دستاوردهای تمدن را به تصویر می‌­کشد. یکی از شاخص‌­ترین سکانس‌­های فیلم، قرنطینه شهر اورشلیم است که دیوارهای بلند اطراف آن قرار است مردم را از حمله زامبی­‌ها حفظ کند ولی شادی و شعف مردم که از قبایل و مذاهب مختلف به اورشلیم پناه آورده‌­اند به حمله زامبی­‌ها و نابودی اورشلیم ختم می­‌شود. کنایه‌­ای واضح که فیلمساز نثار رفتارهای به ظاهر غیرمسوولانه مردم خاورمیانه می­‌کند. کارگردانی مسلط فورستر به عنوان یک اکشن ساز حرفه‌­ای، بازی جذاب براد پیت و موسیقی عالی فیلم، جنگ جهانی زد را به فیلمی خوش ساخت و سرگرم کننده‌­ای بدل کرده است ولی داستان کلیشه­‌ای و مبانی غیرعلمی فیلم، آن را از حد یک فیلم متوسط فراتر نمی‌­برد.

پست بعدی

گفتگو با دکتر مهدی ادیب راد بخش نخست

س ژوئن 2 , 2020
دکتر مهدی ادیب راد به خصوص در بین دندانپزشکان ایرانی مقیم کانادا، اصطلاحا شناخته­شده­تر از آن است که نیاز به معرفی داشته باشد.