نکاتی برای جراحی ایمپلنت در ناحیه استتیک

نکاتی برای جراحی ایمپلنت در ناحیه استتیک

دکتر علیرضا جهانگیرنیا

متخصص جراحی دهان و فک و صورت – ایمپلنتولوژیست

عضو هیأت مدیره جامعه دندانپزشکی ایران

دکتر علیرضا آشوری

دندانپزشک – ایمپلنتولوژیست

بدون شک یکی از دشوارترین درمان­های جراحی در حیطه دندانپزشکی ایمپلنت، جراحی در قدام ماگزیلا یا همان ناحیه استتیک است. حساسیت جراحی در این ناحیه در حدی است که گاهی از آن به قدم زدن در میدان مین یاد می­شود. جراحی ایمپلنت به جای یک یا چند دندان قدامی ماگزیلاری به راحتی می­تواند به یک چالش پایان ناپذیر برای دندانپزشک و بیمار تبدیل شود. بنابراین انتخاب مناسب کیس و تبعیت از پروتکل­های درمانی باید با نهایت دقت همراه باشند تا احتمال خطا حین درمان به حداقل ممکن کاهش یابد. در این نوشتار به طور خلاصه به چند نکته مهم در ارتباط با جراحی ایمپلنت در ناحیه استتیک خواهیم پرداخت.

  1. علت از دست رفتن دندان

دندانها به دلایل مختلفی ممکن است از دست رفته یا قابل نگهداری نباشد. بیماری­های پیشرفته پریودونتال، پوسیدگی­های شدید و وسیع، بیماری­های پیشرفته اندودونتیک، تروما، درمان­های ناقص قدیمی یا علل مادرزادی در زمره علل از دست رفتن دندان­­ها هستند. در قدام ماگزیلا به دلیل حساسیت تکنیکی بسیار بالا و نیاز مبرم به ذره ذره استخوان موجود، دانستن علت از دست رفتن دندان ممکن است استراتژی و طرح درمان را به طور کامل تغییر دهد. مثلا اگر دندان بر اثر یک درمان اندودونتیک ناقص و آبسه مزمن قادر به نگهداری نیست، دندانپزشک باید این احتمال را در نظر بگیرد که استخوان ناحیه فاسیال تخریب شده و در صورت کنار زدن فلپ با یک دهی سنس یا فنستریشن نسبتا بزرگ روبرو خواهد شد. در این شرایط قطعا جایگذاری فوری ایمپلنت ریسک بسیار بالایی داشته و بهتر است بعد از اکسترکشن، از تکنیک­های حفظ ساکت استفاده شده و بعد از گذشت چند ماه، جراحی قرارگیری ایمپلنت انجام شود. یا فرضا اگر علت از دست رفتن دندان بیماری پریودونتال است، دندانپزشک باید پس از اطمینان از رعایت دقیق بهداشت دهان توسط بیمار درمان ایمپلنت را آغاز کند چراکه تداوم بهداشت نامناسب قطعا به شکست درمان منتهی خواهد شد.

  • چقدر استخوان کافی است؟

در قدام ماگزیلا بطور کلی در ناحیه باکال با استخوان نازکی روبرو هستیم که به سادگی ممکن است بعد از تکمیل درمان، دچار تحلیل شده و به دنبال تحلیل ثانویه بافت نرم، عملا دندانپزشک را با یک دردسر بزرگ روبرو کند. بنابراین بهتر است در زمان انتخاب قطر مطلوب ایمپلنت، ضخامت استخوان در ناحیه باکال به دقت بررسی شود. برخی محققان حداقل ضخامت مطلوب برای استخوان باکال در ناحیه استتیک را یک و نیم میلیمتر و برخی دیگر یک و هشت دهم میلیمتر عنوان کرده­اند. توصیه بر این است که ضخامت استخوان باکال در هیچ حالتی پس از جراحی کمتر از یک و نیم میلی­متر نباشد. پس اگر می­بینید که انتخاب یک فیکسچر با قطر چهار و نیم ضخامت استخوان باکال را به زیر یک و نیم میلی­متر کاهش می­دهد، از یک فیکسچر با سایز کوچکتر مثلا در اینجا با قطر 4 استفاده کنید. در عین حال، توصیه می­شود حتی در صورت وجود ضخامت یک و نیم میلی­متری، بازهم استخوان باکالی را با گرفت­های استخوانی آگمنت کنید.

  • جایگذاری فوری یا تاخیری؟

جایگذاری فوری و تاخیری هر کدام مزایا و معایب خاص خود را دارند. اما در ناحیه استتیک که یک اشتباه کوچک ممکن است به قیمت نابودی کل درمان تمام شود باید با احتیاط و حتی وسواس پروتکل مربوط به جراحی فوری یا تاخیری را اجرا کرد. بسیاری از دندانپزشکان ترجیح می­دهند بلافاصله بعد از خارج کردن دندان، ایمپلنت را در ساکت قرار داده و از مزیت سرعت و پزیشن دیکته شده توسط ساکت خالی دندان بهره­مند شوند.

در این حالت می­توان یک یا کراون موقتی را فورا در محل قرار داد تا ساختار بافت نرم بین دندانی حفظ شدهو از کلاپس بافت نرم جلوگیری شود.با این حال اگر شرایط زیر وجود داشته باشند این روش منع تجویز دارد: وجود علایمی از ضایعات پاتولوژیک پری­آپیکال، بیماری پریودونتال حاد، عفونت یا دیفکت­های استخوان، شکل ریشه دندان کشیده شده اجازه قرار دادن یک ایمپلنت مطلوب را ندهد یا کمتر از 5 میلی­متر استخوان فراتر از آپکس ریشه باشد که اجازه ثبات اولیه را ندهد.  وقتی این روش انتخاب می­شود، مهم است که از یک تکنیک اکسترکشن بدون تروما استفاده شود و برش­ها طوری طراحی شوند که پاپیلا حفظ شده و بافت­های اطراف ساپورت شوند تا تحلیل بافت نرم به حداقل برسد.

 اما باید توجه داشت که پس از اکسترکشن دندان، ضخامت استخوان باکال گاهی کمتر از یک و نیم میلی­متر بوده و این مساله خطر تحلیل استخوان را افزایش می­دهد. مساله بعدی اینکه در جایگذاری فوری برای تامین ثبات اولیه لازم است فیکسچر عمیق­تر از ناحیه اپیکال ساکت قرار داده شود. همین مساله ممکن است با کمی بی­دقتی بخصوص در انتخاب طول فیکسچر، به قرارگیری بیش از حد اپیکالی ایمپلنت منجر شده و بازسازی ایمپلنت با پروتز را به لحاظ استتیک به یک چالش جدی تبدیل کند. چنین شرایطی ممکن است به ساخته شدن یک کراون قدامی بلند و بی­قواره منتهی شود. مساله بعدی اینکه معمولا در جایگذاری فوری، فلپ بافت نرم مشابه آنچه در بارگذاری تاخیری انجام می­شود، کنار زده نشده و در نتیجه دندانپزشک ممکن است دیفکت­های احتمالی در کورتکس باکالی را از قلم بیندازد. در نتیجه توصیه می­شود اگر حتی درصدی در ایده­آل بودن کامل شرایط شک دارید، از روش جایگذاری تاخیری برای جراحی ایمپلنت در ناحیه استتیک استفاده کنید.

  • مدیریت بافت نرم

یکی از مهمترین چالش­های ایمپلنت در قدام ماگزیلا، به مدیریت صحیح بافت نرم باز می­گردد. واضح است که اگر بافت نرم کیفیت و وضعیت مطلوبی نداشته باشد، لبخند بیمار زیبایی قابل قبولی نخواهد داشت. از جمله نکات اصلی در این زمینه می­توان به میزان بافت کراتینیزه اشاره کرد. اصولا برای داشتن زیبایی مطلوب در ناحیه استتیک، وجود یک نوار ضخیم و قطور بافت کراتینیزه ضروری است. اگر در ناحیه استتیک بافت کراتینیزه کافی نداشته باشیم، خطر تحلیل لثه، اکسپوز شدن قطعات فلزی و ناراحتی بیمار موقع مسواک زدن و غذا خوردن وجود خواهد داشت. بنابراین لازم است پیش از جایگذاری ایمپلنت مقدار لثه کراتینیزه به دقت بررسی شده و درصورت کافی نبودن پهنای آن، با انواع جراحی­های پلاستیک لثه، ضخامت بافت کراتینیزه افزایش داده شود.

بیوتایپ نازک لثه یکی دیگر از چالش­های جراحی ایمپلنت در قدام ماگزیلا است. بیوتایپ نازک یعنی شرایطی که سایه یک پروب پریودونتال در داخل سالکوس، از ورای لثه دیده شود. با بیوتایپ نازک و دالبری، هر عمل جراحی، بصورت طبیعی منجر به درجاتی از تحلیل بافت نرم و ری­مدلینگ تحلیلی استخوان زیرین(underlying resorptive osseous remodeling) می­شود. به علاوه، در این فرم بیوتایپ معمولا حداقل مقدار بافت کراتینیزه برای تامین ثبات و بهبود استتیک وجود دارد. در چنین شرایطی توصیه می­شود بیوتایپ نازک لثه با پیوند بافت همبندی به یک بیوتایپ ضخیم­تر تبدیل شود.

بطور کلی جایگذاری ایمپلنت در بیوتایپ نازک و دالبری باید پالاتالی­تر انجام شود تا کلار فلزی ایمپلنت پوشانده شده و در عین حال باید آپیکالی­تر باشد تا ایمرجنس پروفایل(emergence profile) مطلوب­تری حاصل شود.برعکس، بیوتایپ ضخیم و فلت نسبت به تحلیل مقاوم­تر است چرا که در این بیماران باند ضخیم لثه کراتینیزه بطور متوسط 41/1 (یک و چهل و یک صدم) میلی­متر ضخامت داشتهو بنابراین حفظ ثبات و دستیابی به نتیجه استتیک قابل پیش­بینی در آنها ساده­تر است

  • انتخاب قطر و محل مناسب ایمپلنت

جدا از ابعاد باکولینگوالی و مزیودیستالی استخوان در محل قرارگیری ایمپلنت، عوامل دیگری نیز در تعیین قطر ایمپلنت نقش دارند. نخست اینکه محل قرارگیری ایمپلنت باید بر اساس محل قرارگیری رستوریشن در آینده باشد. به عبارت دیگر جراح باید تجسم سه بعدی رستوریشن آینده را در اختیار داشته باشد تا بتواند با دقت بیشتری محل قرارگیری ایمپلنت را تعیین کند. نکته دوم تامین یک ایمرجنس پروفایل مطلوب است. زمانی می­توان یک ایمرجنس پروفایل مطلوب ایجاد کرد که قطر ایمپلنت انتخاب شده مشابه ریشه­ای باشد که جایگزین آن می­شود.قطر ایمپلنت با توجه به سایز ریشه و آناتومی کرست استخوانی تعیین می­شود که در شرایط عادی 5/1 (یک و نیم) تا 2 میلی­متر آپیکالی­تر از کرست CEJ است. بنابراین قطر پیشنهاد شده ایمپلنت برای تامین ایمرجنس پروفایل طبیعی باید برابر با عرض مزیودیستالی دندان در ناحیه CEJ منهای 2 میلی­متر باشد.

تعیین موقعیت فاسیولینگوالی ایمپلنت نیز تابع شرایط خاصی است. از سطح اکلوزال، کلار ایمپلنت باید داخل خطی مجازی قرار بگیرد که لبه­های انسیزال دندان­های مجاور را بهم متصل می­کند. از سطح سرویکال، محور طولی فیکسچر ایمپلنت باید 4 میلی­متر داخل­تر از ناحیه سرویکال دندان­های مجاور قرار گرفته و بخش خارجی کلار فیکسچر ایمپلنت باید 2 میلی­متر از کانتور باکال دندان­های مجاور داخل­تر قرار گیرد.بنابراین، اگر محور ایمپلنت با محور رستوریشن هم راستا باشد، طول کراون مشابه دندانی خواهد بود که جایگزین شده است. با این حال، اگر برای دستیابی به یک نتیجه استتیک مطلوب، نیاز داشته باشیم ایمپلنت در موقعیت پالاتالی قرار گیرد، آنوقت فیکسچر باید آپیکالی­تر قرار داده شود؛ قانون کلی این است که به ازاء هر 1 میلی­متر موقعیت پالاتالی، ایمپلنت باید 1 میلی­متر آپیکالی­تر قرار داده شود.برای پیشگیری از زاویه فاسیالی و نسبت نامناسب کراون به ایمپلنت و ارتباط نامناسب اکلوزالی، یک زاویه پالاتالی 5 درجه­ای برای ایمپلنت پیشنهاد می­شود.

موقعیت آپیکوکرونالی ایده­آل کلار ایمپلنت با کانتور دنتیشن اطراف نیز قابل تعیین است. اگر روی دندان­های کناری تحلیل لثه وجود نداشته باشد، ایمپلنت باید 2 میلی­متر آپیکالی­تر از خط CEJ دندان­های کناری قرار گیرد. اما اگر روی دندان­های مجاور تحلیل لثه وجود داشته باشد، ایمپلنت باید 3 میلی­متر آپیکالی­تر از خط CEJ دندان­های کناری و/یا آپیکالی­تر از لبه لثه فاسیال مد نظر قرار گیرد.

در نهایت اینکه اگر در تعیین محل صحیح قرارگیری ایمپلنت دچار شک و تردید هستید از لابراتوار بخواهید یک راهنمای جراحی بسازد که در آن محل ورود دریل­ها مشخص شده باشد. بدین ترتیب با اطمینان خاطر بیشتری می­توانید جراحی در قدام ماگزیلا را انجام دهید.

  • به ارجاع هم فکر کنید

گاهی درمان نکردن و ارجاع دادن بیمار بهترین روش درمانی است! اگر با شرایطی پیچیده از لحاظ کیفیت و کمیت بافت نرم و سخت، وجود دیفکت­های وسیع، اکلوژن پیچیده، ارتفاع عمودی غیرطبیعی و مشکلات پیچیده مرتبط با دنتیشن اطراف روبرو هستید بیمار را به یک متخصص با تجربه ارجاع داده و اصطلاحا سری که درد نمی­کند را دستمال نبندید. چراکه گاهی ممکن است مدیریت کامپلیکیشن­های بعدی از عهده هیچ کس برنیاید.

کیس­ها

جایگذاری فوری بدون توجه به ضخامت و شرایط استخوان در محل دندان کشیده شده به شکست کامل ایمپلنت­ها منجر شده است.(ارجاع داده شده به دکتر جهانگیرنیا)

اکسترکشن با حداقل تروما و جایگذاری فوری ایمپلنت با در نظر گرفتن شرایط استخوان و وضعیت بافت نرم(درمان توسط دکتر جهانگیرنیا).

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست بعدی

تجربه شخصی دکتر فرخ آصف زاده با لامینیت­­های بدون تراش

پ آوریل 8 , 2021
تجربه شخصی دکتر فرخ آصف زاده با لامینیت­­های بدون تراش Practice what you preach دکتر فرخ آصف زاده در شماره نخست نشریه درباره لامینیت­های کم تراش و بدون تراش صحبت شد که عمده بحث آن مقاله حول محور لامینیت­های کم تراش بود. در این شماره به مباحث مربوط به لامینیت­های […]