همهی ما از ابتدای زندگی به طور ناخودآگاه حس میکنیم جهان جعبهای سربسته فراتر از زندگی روزمره و تلاشهای رفاهی است که باید آن را کشف کنیم. مولانا در فیه ما فیه این حس را به زیبایی بیان کرده است: «در آدمی دردی و فکری و خارخاری و تقاضایی هست که اگر صدهزار ملک عالم آن او شوند نیاساید و آرام نگیرد.»
من نیز در همین مسیر، پس از اتمام تحصیلات دندانپزشکی و اشتغال تماموقت در این رشته، همزمان با علاقهام به سایهروشنهای نقاشی که از دوران دبیرستان آغاز شده بود، به تمرین تکنیکهای مداد رنگی، آبرنگ و اکریلیک پرداختم تا سایههای زندگی را رنگین کنم. این فعالیت بهترین همراه خلوتهای من بوده و تا به امروز باقی مانده است.
در اوایل دهه نود با ورزش تایچی آشنا شدم و به فراگیری فرمهایی پرداختم که با ظرافت خاص، هماهنگی بدن و ذهن را به تصویر میکشیدند. در این مسیر، موفق به کسب نشانهای زرد و آبی در مسابقات بانوان تهران شدم. در پایان این مسیر بود که دریافتم خشنودی فردی ما در نهایت با شادی دیگران گره خورده است.
از سال ۱۳۹۵ با همراهی گروهی از دوستان همدل، پروژه “کتاب کودک” را برای احداث کتابخانه و اهدای کتاب به کودکان روستاهای محروم و دورافتاده ایران آغاز کردیم تا به امروز، شصت و پنجمین کتابخانهی روستایی کودک را در سال ۱۴۰۳ افتتاح کردهایم.در این مسیر، هموطنان خوشفکر از نقاط دور و نزدیک ما را حمایت کردند و همچنان مشتاق دریافت کمکهای فکری و مالی ایرانیان نیکاندیش هستیم تا این چراغ آگاهی روشن بماند.
در طول برگزاری تور کتاب، بسیاری از هموطنان به نذر سلامتی یا برای آمرزش روح عزیزانشان، مبالغی را به ما سپردند تا برای خرید کفش و لباس کودکان محروم استفاده شود. برق خوشحالی در چشمان این کودکان هرگز فراموششدنی نیست.
امیدواریم این اقدامات خیرخواهانه ادامه یابد و افراد بیشتری به این مسیر بپیوندند تا روزی که نور آگاهی و شادی در ایران زمین فراگیر شود.
نویسنده : دکتر بیتا بالندری