همچنان كه مسحور زيبايی پاييزى تورنتو هستم و مشعوف از حظ بصرى كه تركيب رنگ خيره كنندهى اين زيست بوم به چشمانم هديه مىكند و مفتون پاسخ سرخگون برگ درختان به زمستان سرد اين منطقه و مىدانم ديرى نخواهد پاييد كه چشمانم به درختان بىبرگ و برف پوش عادت خواهند كرد، ذهن زيبايی خواه تماميت طلبم خواهان منظرهاى از كوه است. جانم دلتنگ كوههايی است كه در پس زمينهى زندگى شهرى من حضور داشتند و بىتكلف در لحظات گمشدگىهای جغرافياييم بسان مسيريابى طبيعى دست يارى به سويم دراز میكردند .در شاه نشين عمارت قلبم در سرسراى زادگاه، قابى آويختهام با تصويرى از اين لحظه، در حال رانندگى و خروج از تونل تاريك و ناگهان هجوم زيبايی كوههاى نيمه سفيد پوش تهران و تلاقى نابترين قطعه موسيقى و چينش جادويي كلمات فارسى در قالب شعر.
كوههاى تهران گاه متين، با وقار و زيبا همچون معشوقی راز آلود و آرام با آغوشى باز دلربايی مىكنند و بىنياز به كرشمهاى اضافه مطمئن از وجاهت اصيل خود عاشقان را به فتح خود دعوت مىكنند و گاهى ديگر چونان والدى مقتدر، ريشه در اعماق خاك تو را پيوند مىدهند به تبار نياكان و مأمنى در برابر دشت بىهويتى هستند.
فرسنگها دور از آن كوهها در زمانهاى كه با مجازى سازىهاى گوناگون از جمله ارتباطات و كلاس و غيره خو گرفتهام، به كوههاى ذهنى فصل پيش رو در زندگىام مىپردازم. كوههايی نه از جنس كاه كه از جنس ناهموارىهای جديدى كه من را به در نورديدن فرا میخوانند. ما رهروان مسير رشته كوههاى زندگى، زمانى در حال صعود از شيب تحصيلات، گاهى در قله موفقيت و گاه حيران در گردنهى عشق يا امن در جان پناه خانواده، مىدانيم ماندن در قله ما را از حظ صعود بعدى بىنصيب خواهد گذاشت پس گدارى خواهيم يافت در سراشيبى، به اميد فتحى نو.
دكتر الهام حاج بابايی تورنتو پاييز ١٤٠٢