نگاهی به فیلم ماراتن من از منظر دندانپزشکی

نگاهی به فیلم ماراتن من از منظر دندانپزشکی

چرخش فرز، فشار سوند و عصاره وحشت

دکتر پژمان وزیری

متخصص بیماری­های دهان؛ استادیار و عضو سابق هیات علمی دانشگاه­های همدان، شهید بهشتی و شاهد

دکتر علیرضا آشوری: اگر بنا باشد در بین تمام فیلم­های تاریخ سینما که ربطی به دندانپزشکی داشته­اند فقط به یک فیلم اشاره کنیم، آن فیلم بدون شک ماراتن من(دونده ماراتن) ساخته درخشان جان شله­زینگر است. فیلمی که معمولا به عنوان نمادی از درد و رنج بیماران در مطب دندانپزشکی معرفی شده و دندانپزشکان بسیاری بارها از سوی بیماران خود متهم شده­اند که انگار سکانس شکنجه این فیلم را به طور واقعی روی بیمار بازسازی کرده­اند!!

در طول تاریخ سینما فیلم­های بی­شماری با صحنه­های شکنجه و آزار ساخته شده­اند که از لحاظ حجم خشونت و خونریزی به مراتب وحشتناک­تر از صحنه شکنجه فیلم ماراتن من هستند ولی چرا این دو سکانس کوتاه تا این حد تاثیرگذار از کار درآمده و به عنوان یکی از نمادهای اصلی درد و آزار فیزیکی در تاریخ سینما مطرح است. برای فهم چرایی این ماجرا از دوست عزیزم آقای دکتر پژمان وزیری متخصص بیماری­های دهان که در عین حال نویسنده سینمایی خوش ذوق و خلاقی هستند، خواهش کردم تفسیری برای این موضوع بنویسند و ایشان به رغم مشغله زیاد موافقت کردند که بدین وسیله از ایشان بی نهایت سپاسگزارم.

معرفی فیلم ماراتن من(دونده ماراتن/Marathon Man) محصول 1976

کارگردان: جان شله زینگر(John Schlesinger)

فیلمنامه: ویلیام گولدمن (William Goldman) براساس کتابی از خودش

بازیگران اصلی: داستین هافمن، سر لارنس اولیویه، روی شایدر

بودجه: ۶.۵ میلیون دلار

فروش: ۲۸ میلیون دلار

نامزد یک اسکار (بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای اولیویه)

جان شله­زینگر، کارگردان یهودی انگلیسی تبار که تا پیش از این فیلم دو بار نامزد جایزه اسکار بهترین کارگردانی بود و یک بار بخاطر فیلم کابوی نیمه شب این جایزه را به خانه برده  بود، در اولین فیلم تریلر جنایی خود به سراغ داستان یک دکتر دندانپزشک و شکنجه گر سرشناس و فراری نازی  به نام دکتر زل Dr.szell/(با بازی درخشان لارنس اولیویه ) و الماس­هایی که او در زمان‌ حضور در آشوویتز جمع­آوری کرده است، می­رود.

فیلم اگرچه درخشان است اما در سالی که فیلم­های مطرحی چون راننده تاکسی، شبکه، راکی و همه مردان رئیس جمهور در فصل جوایز گوی سبقت را ربودند ، خیلی به چشم نیامد ، اما علاوه بر اینکه یکی از پرفروشترین و موفق­ترین فیلم­های شله­زینگر شد، از منظری دیگر که به آن خواهیم پرداخت در اذهان عمومی ماندگار شد.

فیلم از نگاه سینمایی واجد مولفه های قوی زیادی است که شاید بتوان به اختصار به برخی اشاره کرد

  • فیلمنامه دقیق و پر ظرافت گولدمن ، که اگر چه داستان نسبتا ساده ای را بیان می­کند، اما ساختار پازل گونه روایت، بیننده را دچار تعلیق و هیجانی مداوم می­کند که فقط در نیمه دوم فیلم و به تدریج گره­های آن تک تک باز می شود‌‌.

نکته جالب­تر این است که در این روایت تماشاگر تقریبا تا یک ساعت اول فیلم ، علیرغم اینکه حوادث متعددی را شاهد است اما عملا همچون قهرمان فیلم (بیب/هافمن) از هیچ چیز خبر ندارد.

  • لایه­های عمیق­تری هم در فیلم وجود دارد که البته امروز بیشتر از هر چیزی در سایه مهم ترین بخش فیلم( که به آن خواهیم پرداخت)، گم‌شده اند. اشاره به دوران مک کارتیسم، رابطه جالب دو برادر، یک خیانت عاشقانه، اشاره به قهرمان ماراتن اتیوپیایی، محله یهودی نشین پولدار نیویورک، بازماندگان هولوکاست و…
  • بازی عالی و بی نقص دو بازیگر بزرگ سینما با دو سبک کاملا متفاوت. داستین هافمن پیرو متد اکتینگ در مقابل سرلارنس اولیویه ، یک کهنه کار تئاتر و شکسپیرین قهار(این دو در مجموع ۱۹ بار کاندید اسکار و ۳ بار برنده آن شده اند!)

امنه؟”  (Is It Safe?)

 با وجود تمام نقاط قوتی که ذکر شد، چیزی که فیلم را ماندگارتر کرده است، بی شک دو سکانس “شکنجه دندانپزشکی” است.

تقریبا تمام کسانی که فیلم را دیده اند در وهله اول شنیدن نام فیلم، به یاد دندانپزشکی و آن دو سکانس شکنجه فیلم می­افتند. در طول سالها فعالیت دندانپزشکی مراجعان بسیاری داشته­ام که در زمان حضور به این سکانس و این فیلم اشاره کرده اند.

تجربه بیش از ۲۰ سال فعالیت حرفه­ای و آموزشی من در دندانپزشکی همراه با یک جستجوی ساده درباره علل ترس از دندانپزشکی عنوان­های اصلی در لیست کوتاه زیر را نمایان می­کند. نگاهی به این لیست حتما برای شما هم یادآور حسی فوبیایی خواهد بود!

– خاطره بد از دندانپزشکی

– ترس از درد

– ترس از سوزن و ابزار دندانپزشکی

– عدم اشراف و کنترل بر روند اتفاقات و درمان

– صدای دریل و فرز

– بوی دندانپزشکی و فضای آن (کلاسترفوبیا)

– رابطه والد(دندانپزشک) کودک(بیمار) و تسلط کامل دندانپزشک بر بیمار

– احساس خفگی و تنگی نفس

–  عدم توانایی تحرک و دفاع

حال بهتر است این دو سکانس کوتاه اما موثر را از منظر روانشناسی علل ترس از دندانپزشکی بررسی کنیم.

دکتر کریستین زل(اولیویه) دندانپزشک شکنجه گر آشوویتز که به دنبال مرگ برادرش از محل اختفای خود در اروگوئه به نیویورک برگشته است، به دلایلی فکر می­کند بیب(داستین هافمن) قرار است او را هنگام برداشتن الماس­ها، “لخت کند”. بنابراین برای حرف کشیدن از بیب تصمیم به شکنجه او می­گیرد. در فیلم دو صحنه شکنجه دنداپزشکی وجود دارد که هر کدام کلا کمتر از دو دقیقه طول می­کشند.

صحنه اول:

اولین مواجه بیب با دکتر زل در یک اتاق نسبتا تاریک رخ می­دهد(کلاستروفوبیا). یک صندلی که بیب به آن بسته شده و یک چراغ رومیزی تمام آنچیزی است که جلب توجه می­کند. زل وارد می شود؛ مردی نیمه طاس با موهای سفید، رفتاری آرام و موقر و کاملا خونسرد و مسلط بر اوضاع(رابطه والد/کودک).

او شروع به شستن دستانش می کند و همزمان می پرسد: “اَمنه؟” (عدم اطلاع از روند اتفاقات)

در ادامه او پس از بیان جملاتی حکیمانه! در حالیکه تقریبا با یک دست گردن و سر بیب را مهار کرده است و تماما روی صورت او قرار گرفته است (ترس از خفگی، عدم امکان تحرک) با یک سوند روی دندان پوسیده فشار آورده و باعث ایجاد یک درد شدید در پالپ دندان می­شود. سپس با استفاده از یک روغن طبیعی (احتمالا اوژنول) درد او را تسکین می­دهد. در تمام این مراحل بارها جمله معروف “اَمنه؟” را تکرار کرده و بیب همچنان بی اطلاع از کل داستان و روند اتفاقات یک درد جسمی و روحی را تحمل می­کند.

صحنه ‌دوم:

بعد از یک صحنه سازی پلیسی به قصد گرفتن اطلاعات، بیب که حالا بخشی از داستان‌را فهمیده و می­داند با چه کسی طرف است دوباره به مسلخ دندانپزشک شکنجه گر بازگردانده می­شود.

این بار از همان ابتدای قرار گرفتن روی صندلی شروع به تقلا و التماس می­کند(خاطره بد از دندانپزشکی) . این بار “دندانپزشک شکنجه گر” یا “شکنجه گر دندانپزشک” از ابتدا ابزار متعددی (فورسپس و…) را روی میز چیده است(ترس از ابزار و تداعی خاطره بد). حالا دکتر زل، با استفاده از ابزاری شبیه هندپیس لابراتواری برقی و یک فرز بلند به سراغ دندان سانترال ماگزیلاری بیب می­آید. تصویر شدیدا تداعی­کننده تزریق بی­حسی است(ترس از سوزن)­، اگرچه در نمای نزدیک فید شده چیز واضحی دیده نمی­شود اما صدای چندش­آور فرزکاری برای لحظات کافی به گوش می­رسد(ترس از صدای فرز دنداپزشکی)

نکته جالب­تر  آن است که دکتر زل می­گوید (نقل به مضمون): چون عصب قبلی تقریبا در حال مرگ است بدرد نمی­خورد و نیاز به دندانی جدید با عصب زنده است. دیالوگی که می­تواند آستانه تحمل را شدیدا پایین بیاورد.

امروز شاید به درستی بتوان عنوان کرد که شهرت و تاثیر این دو سکانس و توصیف “دندانپزشک شکنجه­گر” یا “شکنجه گر دندانپزشک”  از خود فیلم بسیار پیشی گرفته است. این چه تحت تاثیر تجربه شخصی نویسنده و کارگردان باشد چه از منظر روانشناسی یونگ  حاصل یک “ناخود آگاه جمعی ” باشد باز هم موید نکات بی­شمار و جالبی است.

حواشی از فیلم که شاید برایتان جالب باشد:

  • شخصیت دکتر کریستین زل بر اساس شخصیت واقعی دکتر جوزف منگله(josef mengele) پزشک اس.اس در اردوگاه آشوویتز، معروف به فرشته مرگ خلق شده است. جالب تر اینکه لارنس اولیویه چند سال بعد در فیلم “پسران برزیل” در نقش لیبرمن یهودی(شکارچی نازی­ها) که دنبال منگله می­گشت بازی کرد. او برای هر دو این نقش ها کاندید اسکار شد
  • جمله “اَمنه؟” در بین ۱۰۰ جمله معروف سینما به انتخاب انستیتوی فیلم آمریکا رتبه ۷۰ را دارد.
  • قرار بود نقش داستین هافمن را آل پاچینو بازی کند که به دلایلی این اتفاق رخ نداد. لارنس اولیویه در زمان بازی در فیلم تحت درمان سرطان بود. او در ابتدا مایل به بازی کردن در فیلم نبود اما چون امید چندانی به زندگی نداشت حاضر شد با دستمزد ۱۳۵۰۰۰ دلار که می خواست برای همسر و فرزندانش باقی بگذارد در فیلم بازی کند. جالب تر اینکه او علاوه بر اینکه برای فیلم نامزد اسکار شد، به دوره رمیشن سرطان هم رسید و برای ۱۳ سال دیگر هم عمر کرد.
  • اولین پیش نمایش فیلم موفقیت آمیز بود اما در دومین پیش نمایش در سان فرانسیسکو اوضاع تغییر کرد. تماشاگران به میزان خشونت فیلم معترض بودند. همین باعث شد یک سکانس ۸ دقیقه­ای  روی شایدر در اوایل فیلم که حاوی کشت و کشتار بود کلا حذف و هر دو صحنه شکنجه دندانپزشکی شدیدا تعدیل شود.
  • تنها نامزدی اسکار فیلم، برای نقش دکتر زل و متعلق به لارنس اولیویه بود. جالب تر اینکه این تنها نامزدی در نقش مکمل مرد در بین ۱۱ بار کاندیداتوری اوست
  • روایت جالبی از تقابل هافمن/اولیویه وجود دارد. ظاهرا هافمن که آموخته اکتورز استودیو بود برای آنکه آشفته حال و خسته باشد تا بتواند صحنه روز بعد از شکنجه را بهتر بازی کند چند شب کامل نخوابید. روز برداشت صحنه ظاهرا اولیویه به او می گوید: “جای این کارها نمی­شه فقط بازی کنی؟”  اگرچه سالها بعد هافمن در یک برنامه تلویزیونی داستان را طور دیگری تعریف می­کند. ظاهرا آن روزها هافمن درگیر طلاق بوده است و شب ها برای فراموش کردن اوضاع با دوستانش پارتی می­کرده  و این دلیل کم خوابی­ها و ظاهر پریشان­ش بوده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست بعدی

شاسی بلندهای لوکس کمتر از 70 هزار دلار

ی اکتبر 4 , 2020
شاسی بلندهای لوکس کمتر از 70 هزار دلار تجربه یک تخت روان لوکس دکتر علیرضا آشوری در شماره پیش برخی از دوستان به نگارنده توصیه کردند برای شماره­های آتی اصطلاحا هوای همکارانی که به تازگی در کانادا طبابت را آغاز کرده­اند را هم داشته باشم. برای این دسته از همکاران […]