گفتگو با دکتر ابوالحسن مسگرزاده
بازخوانی پرونده یک علم
دکتر علیرضا آشوری
نام رشته جراحی دهان و فک و صورت در ایران با نام دکتر ابوالحسن مسگرزاده گره خورده است. این رشته بدون نام دکتر مسگرزاده چیزی کم دارد و بدون تردید میتوان ایشان را بنیانگذار جراحی دهان و فک و صورت نوین در ایران نامید. ایشان سالها به امر آموزش و درمان اشتغال داشته و یکی از مفاخر و چهرههای درخشان تاریخ دندانپزشکی کشور ایران محسوب میشوند. اما رفتار و شخصیت این پیشکسوت دندانپزشکی ایران کمترین نشانی از خودستایی و غرور در خود ندارد. ای کاش برخی استادان و همکاران تازه نفس و جدیدا صاحب نام دندانپزشکی ایران، کمی به منش و سلوک و اخلاق بزرگانی چون دکتر مسگرزاده اقتدا کنند.
دکتر مسگرزاده با وجود سن بالا هنوز بسیار فعال و با نشاط به درمانهای جراحی در مطب و بیمارستان مشغول هستند و مواردی هم که به ایشان ارجاع میشود اغلب در زمره موارد بسیار پیچیده و دشوار قرار دارد. در عین حال شرکت در جلسات علمی و صنفی جزء لاینفک برنامههای ایشان است. حضور ایشان بعنوان دبیر علمی نخستین کنگره نمایندگی مرکزی ICOI در ایران(IRANCOI)(خرداد ماه سال 94) فرصت مغتنمی در اختیار بنده قرار داد تا به این بهانه بیشتر با زندگی و فعالیتهای پربار ایشان آشنا شویم. توجه شما مخاطبان گرامی را به این نکته جلب میکنم که برخی مسائل مطرح شده در این گفتگو مربوط به اتفاقات همان دوره زمانی است که تغییرات آن را در انتهای متن خواهید دید. نسخه اولیه این گفتگو پیشتر در خبرنامه کنگره مذکور و سایت دندانه منتشر شد. آنچه پیش روی شما است نسخه ویرایش شده آن گفتگو است که حواشی تهیه گفتگو و بازخوردهای آن را نیز در بر میگیرد.
شاگرد ممتاز
من در آخر بهمن ماه 1319 در تبریز متولد شدم ولی واقعیت این است که هرگز در شهر محل تولدم زندگی نکردم چون در هشت یا نه ماهگی خانواده به تهران کوچ کردند و من در تهران بزرگ شدم. دوران دبستان و دبیرستان را در تهران به اتمام رساندم. در دوران تحصیل چه در دبستان و چه در دبیرستان همیشه نفر اول بودم. در کنکور دندانپزشکی هم نفر چهارم بودم. وقتی هم وارد دانشکده شدم با احراز رتبه سوم فارغ التحصیل شدم
یک جابجایی باورنکردنی
زمان ما رشته پزشکی بسیار محبوبتر از دندانپزشکی بود. من هم ابتدا در کنکور پزشکی شرکت کردم ولی یک اشتباه عجیب اتفاق افتاد. من پاسخ تستهای فیزیک را در پاسخنامه شیمی وارد کردم و پاسخهای شیمی را در فیزیک!! بعد از آن مدتی دچار افسردگی شدم ولی در نهایت تصمیم گرفتم در رشته دندانپزشکی به تحصیل بپردازم. با این حال گرایش به پزشکی همیشه در من وجود داشت و شاید به همین دلیل هم بود که به جراحی دهان و فک و صورت علاقه مند شدم. رییس دانشکده در زمان ما مرحوم دکتر سیاح بود و از بنیانگذاران دندانپزشکی نوین ایران محسوب میشوند و همان زمان هم البته سن و سالی از ایشان گذشته بود. من در دانشکده همیشه فعال بودم. نماینده دانشجویان بودم و به همین دلیل با اساتید و روسای دانشکده در ارتباط و تماس نزدیک بودم.
رزیدنتی در آمریکا
بعد از فارغ التحصیلی خوشبختانه مشکل خدمت وظیفه من حل شد و چند ماه بعد از فارغ التحصیلی در سال 1344 برای تحصیل در رشته جراحی دهان و فک و صورت عازم آمریکا شده و در ایالت ماساچوست در دانشگاه پزشکی شهر بوستون به عنوان رزیدنت مشغول تحصیل شدم. در آمریکا جراحان دهان و فک و صورت مجاز به انجام بیهوشی عمومی سرپایی در مطبهای خود هستند. یکی از استادان من در آمریکا به نام دکتر توماس کوئین از پیشگامان این کار بودند و در نتیجه در امریکا جدا از گذراندن دورههای انترنی و رزیدنتی جراحی دهان و فک و صورت، یک سال هم دوره بیهوشی بیمارستانی گذراندم. حتی تا سه ماه بعد از آن در روتیشنهای مختلف نظیر جراحی قلب مثل یک رزیدنت بیهوشی به اتاق عمل میرفتم و بیماران را بیهوش میکردم.
از جراحی دهان تا دهان و فک و صورت
آن زمان نام این رشته در ایران جراحی فک و دهان بود و عنوان انگلیسی آن oral surgery. ولی تمام اعمال جراحی آن زمان مربوط به ناحیه دهان و فک و صورت در کوریکولوم آن آموزش داده میشد. بعد از مدتی در آمریکا دیدند که عنوان رشته جامع نیست و در نتیجه نام آن را به جراحی دهان و فک و صورت تغییر دادند که در ایران هم این تغییر نام اتفاق افتاد. الان نام فعلی جامعیت و گستردگی این رشته را بهتر توضیح میدهد.
جراحی دهان و فک و صورت در ایران
زمان تحصیل ما در بخش جراحی دانشگاه تهران آقای دکتر مهران، مدیر گروه بودند. ایشان هم از آمریکا آمده بودند و دورههایی از جراحی دهان را متناسب با همان زمان گذرانده بودند. بقیه اساتید ما تحصیلات آکادمیک جراحی نداشتند و بیشتر دندانپزشکانی بودند که در همان دانشکده در دورههایی شبیه دستیاری کار جراحی انجام داده بودند. در واقع آن موقع ما جراح دهان و فک و صورت در ایران نداشتیم و آقای دکتر مهران هم فقط جراحی دهان انجام میدادند و در زمینه جراحی فک فعالیتی نداشتند.
در اواخر تحصیلات من در آمریکا مرحوم دکتر معین زاده که تحصیلات جراحی دهان داشتند به ایران آمدند. پیش از ایشان نیز آقای دکتر اسماعیل یزدی که از استادان صاحب نام دانشگاه تهران بودند، کارهای جراحی انجام میدادند. البته ایشان در بخش جراحی نبودند و در واقع بنیانگذار بخش پاتولوژی دهان در ایران بودند. ولی در کار درمانی خودشان جزء اولین کسانی بودند که اعمال جراحی دهان و فک را آغاز کردند و البته استاد بنده هم بودند.
جراحی دهان و فک و صورت نوین
در اواخر سال 1350 بعد از خاتمه تحصیل در آمریکا به ایران برگشته و وارد هیات علمی دانشگاه تهران شدم. آن موقع حدود 32 سال سن داشتم. چون اختلاف سنی زیادی با دانشجویان نداشتم احساس نزدیکی و صمیمیت زیادی بین من و دانشجویان شکل گرفت. از زمان تحصیل در آمریکا مدام به این فکر میکردم که وقتی به ایران برگشتم میتوانم چه کارهایی انجام بدهم و حتی در این زمینه با استادان خودم مشورت میکردم و برنامهریزیهای آکادمیک آمریکا را بطور کامل و دقیق مطالعه میکردم. در نتیجه وقتی به ایران برگشتم یک کوریکولوم مدون و جدید برای آموزش جراحی دهان برای دانشجویان دندانپزشکی عمومی تهیه کردم. تا آن موقع هیچ کوریکولوم مشخصی برای این کار وجود نداشت. هنوز هم همان برنامهای که بنده تدوین کردم مبنای کوریکولوم آموزشی رشته جراحی دهان و فک و صورت برای دانشجویان دندانپزشکی عمومی است که طبعا به مرور زمان تغییراتی داشته است.
آن موقع ریاست دانشکده دندانپزشکی با دکتر یزدی بود. آن زمان تمایل زیادی به برقراری دورههای تخصصی دندانپزشکی وجود داشت و دکتر یزدی در زمینه تاسیس دورههای تخصصی دندانپزشکی در ایران پیشگام هستند. در رشته جراحی دهان و فک و صورت هم بنده مسوولیت این کار را برعهده گرفتم. در ضمن اعمال جراحی را که قبلا در ایران انجام نمیشد را شروع کردم که یکی از مهمترین آنها جراحیهای ارتوگناتیک بود.
کمک به پیشبرد جراحی با هزینه شخصی
ما امکانات بیمارستانی مناسبی نداشتیم. آن موقع اصلا قابل پذیرش نبود که یک دندانپزشک بخواهد دست به چنین جراحیهایی بزند. پیش از من آقای دکتر یزدی در این زمینه زحمات زیادی کشیده بودند و من هم دنباله این کار را گرفتم. حتی یادم هست بخشی از درآمدم را برای بیمارانی هزینه میکردم که به دانشگاه میآمدند اما باید با امکانات بیمارستانی جراحی میشدند. من آنها را به هزینه خودم به بیمارستان خصوصی برده و جراحی میکردم گرچه امکانات مالی خیلی خوبی هم نداشتم و جوانی بودم که تازه از آمریکا برگشته بود. هدفم هم این بود که این رشته پا بگیرد. یکی دو نفر از دستیارانم را هم با خود به بیمارستان میبردم. در نهایت موفق شدیم بطور رسمی دوره رزیدنتی جراحی فک و دهان در آن زمان و دهان و فک و صورت فعلی را در سال 1354 در دانشگاه تهران راهاندازی کنیم. آقای دکتر اسحاق لاسمی که از بهترین جراحان دهان و فک و صورت کشور هستند در اولین دوره رزیدنت بنده بودند. در کنار ایشان آقای دکتر دولت آبادی و خانم دکتر امینی هم اولین رزیدنتهای ما در دانشگاه تهران بودند.
سمتهای دانشگاهی
اگر اشتباه نکنم چهار سال بعد از اینکه بعنوان عضو هیات علمی فعالیت خود را آغاز کردم، بعنوان مدیر گروه بخش جراحی انتخاب شدم و سالها مدیر گروه بودم. دورهای سرپرست بخش تخصصی و ریاست بخش جراحی بیمارستان شریعتی را برعهده داشتم. پیش از انقلاب مدتی هم به عنوان معاون آموزشی دانشگاه فعالیت کردم که دیدم این کارهای اداری اصلا با روحیه من سازگار نیست و بعد از 6 ماه درخواست کردم که مرا از این سمت معاف کنند که ابتدا مقاومت میشد ولی در نهایت موافقت مسوولین را جلب کردم. واقعیت این است که من عاشق کار آموزش و تدریس بودم و اینقدر این کار را دوست داشتم که آخر هفتهها از اینکه دانشکده تعطیل است احساس ناراحتی میکردم.
بخش مستقل
ما ابتدا بخش مستقلی برای خودمان نداشتیم و در بیمارستان امام خمینی(هزار تخت خوابی سابق) در بخشهایی مثل پلاستیک، توراکس و… به ما تخت میدادند. اما بخاطر مداومت در آموزش در نهایت در سال 1365 بخش مستقلی در بیمارستان دکتر شریعتی(داریوش سابق) تحت عنوان بخش جراحی دهان و فک و صورت برای ما در نظر گرفتند که الان یکی از سانترهای فک و صورت کشور محسوب میشود. بعد از ما در دانشگاه شهید بهشتی و در بیمارستان طالقانی هم همین اتفاق افتاد.
جنگ تحمیلی
وقوع جنگ در شرایطی بود که ما جراحان بسیار کمی در زمینه دهان و فک و صورت در ایران داشتیم. ولی با این حال بنده و سایر همکاران متخصص جراحی فک و صورت تمام تلاش خود را انجام میدادیم تا به مجروحان جنگی رسیدگی کنیم. معمولا بعد از هر حملهای تعداد زیادی مجروح را به بیمارستان میآوردند و پیش میآمد که خود من شخصا در یک روز 20 تا 25 مجروح جنگی را جراحی کنم. ما توانستیم جدا از بحث خدمت رسانی به مجروحان جنگی، به لحاظ علمی نیز پیشرفتهای مطلوبی بدست بیاوریم و تعدادی از همکاران و رزیدنتهای ما مقالات بسیار خوبی را در ژورنالهای علمی خارجی به چاپ رساندند.
آسیب شناسی رشته جراحی دهان و فک و صورت
همکاران بعضا به بنده میگویند که در حال حاضر بخشی از جراحان دهان و فک و صورت چندان تمایلی به انجام برخی اعمال جراحی تخصصی مثل جراحی دندانهای عقل نفهته یا جراحی تومورها از خود نشان نمیدهند و بیشتر سعی میکنند در مواردی مثل ایمپلنت یا جراحیهای پلاستیک بینی و صورت فعال باشند. این مساله از دو دیدگاه قابل بررسی است. نخست اینکه باید صراحتا گفت که اجتماع ما خیلی روی روال منطقی پیش نمیرود. در جامعهای که روی اصول حرکت نکند و مسائل تعیین کننده بخصوص مساله اقتصادی با اشکال روبرو باشد احتمال انحراف از برخی اصول و موازین دور از ذهن نیست. حالا چه برای حفظ سلامت خودشان باشد، چه برای تطبیق با شرایط ناهنجار اقتصادی. مورد دوم بحث علمی این قضیه است. البته من فکر نمیکنم این مساله همهگیر باشد و مطمئنم عمده جراحان دهان و فک و صورت جوان ما از زیر بار انجام چنین اعمالی شانه خالی نمیکنند اما اگر این مساله عمومیت داشته باشد بدون شک یک انحراف از رشته خواهد بود. الان در آمریکا نیز این جزء برنامههای روتین یک جراح فک و صورت است و همکاران ما نیز باید به این مساله توجه داشته باشند.
نخستین بخش تخصصی ایمپلنت
با معرفی ایمپلنت به دنیای دندانپزشکی توسط پروفسور برنمارک، یک معجزه به وقوع پیوست. بنده هم طبق انگیزهای که همیشه داشتم که نباید از علم روز دنیا عقب بمانیم، با این درمان آشنا شدم. آن زمان تعدادی از همکاران در مطبهای شخصی خود درمان ایمپلنت را انجام میدادند. من فکر کردم ایمپلنت هم مثل هر درمان دیگری معنی ندارد مگر اینکه پایه و اساس آکادمیک و دانشگاهی داشته باشد. در واقع من معتقد بودم این درمان باید از دانشگاه وارد جامعه شده و شناخته شود چون کار در مطب شخصی درنهایت یک کار شخصی است و نمیتواند بازخوردی مشابه یک کار آکادمیک دانشگاهی داشته باشد. بنده دو سال برای ایجاد یک بخش مستقل ایمپلنت فعالیت کردم. تا اینکه در دوران ریاست دکتر پورهاشمی بر دانشکده دندانپزشکی دانشگاه تهران و بدنبال پیگیریهای بنده ایشان موافقت کردند تا بخشی از ساختمان قدیمی دانشکده را در اختیار ما قرار دادند. حتی من خودم به لحاظ مهندسی هم در طراحی بخش نقش داشتم و خودم میرفتم بالای سر کارگرها و به آنها میگفتم این اتاق اینجا باشد و این یکی را اینطور بسازید و غیره و ذلک.
معتقد بودم و هستم که بخش ایمپلنت باید یک بخش مستقل بوده و در آن پروستودونتیست و جراح شامل جراح دهان و فک و صورت و پریودونتیست در کنار هم حضور داشته باشند. طرح درمان باید بصورت مشترک انجام شده و در مرحله جراحی باید حتما متخصص پروتز هم حضور داشته باشد. ما در دانشگاه تهران از ابتدا به همین شیوه فعالیت میکردیم. اما متاسفانه در برخی دانشکدهها جراح کار جراحی را بصورت مستقل و بدون مشاوره انجام میدهد و بعد بیمار برای کار پروتز ارجاع میشود. این ناهماهنگی میتواند کل درمان را با خطر روبرو کند. نکته دیگر بخش ایمپلنت دانشگاه تهران این بود که من بر اساس روابطی که ایجاد کرده بودم توانستم در راهاندازی بخش از نظرات پروفسور برنمارک و تیم علمی ایشان استفاده کنم و تمام نکات مربوط به آموزش و درمان در بخش ما برآمده از نظرات بنیانگذاران این درمان بود. غیر از بخش جراحی دهان و فک و صورت، مدیریت این بخش چند سال با بنده بود. جدا از بنده بعنوان جراح، دکتر غزنوی و دکتر بهناز بعنوان متخصص پروتز در این بخش فعالیت داشتند که خیلی زود همکاران دیگری نیز به ما پیوستند. شما میدانید که معمولا بیمارانی با توان مالی متوسط و ضعیف برای درمان به دانشگاه مراجعه میکنند اما جالب است بگویم که برای بخش ایمپلنت که اصولا درمان گرانی است، ما از روز اول اصلا کمبود بیمار نداشتیم.
آموزش ایمپلنت
متاسفانه وضعیت آموزش ایمپلنت در ایران بخصوص در دانشگاهها اصلا جالب نیست. بنده بعنوان رییس انجمن ایمپلنتولوژی ایران با همکاری سایر دوستان در انجمن، نامهای به وزارت بهداشت نوشته و همه موارد را بطور دقیق توضیح داده و پیشنهاداتی ارائه کردیم. هنوز واحد رسمی برای ایمپلنت وجود ندارد و به تازگی یک واحد تعریف کردهاند که هنوز تدریس آن آغاز نشده است. چکیده صحبت ما این است که مثل هر درس دیگری باید یک بخش مستقل برای آموزش ایمپلنت تعریف شده باشد. آموزش تئوریک آن باید مثل رشتههای دیگر انجام شود. برای آموزش عملی باید واقع بین بود. با توجه به مسائل اقتصادی شاید این امکان نباشد که برای تمرین به دانشجویان قطعات گرانقیمت ایمپلنت داده شود. بنابراین پیشنهاد ما بعنوان انجمن ایمپلنتولوژی این بوده که باید جنبههای عملی روی فانتوم آموزش داده شود. بعد از آن در سال آخر در جراحیها بصورت کمک جراح حضور داشته باشد.
فضایی برای پیشرفت جوانها
من 30 سال تمام تدریس کردم. نحوه تدریس کردن من هم اینطور نبود که صبح به بخش بروم و وقت بگذرانم و کار خاصی هم انجام ندهم. همیشه با انگیزه فعالیت کردم و سعی داشتم درست کار کنم و مثمرثمر باشم. هر بار به کنگره یا دورههای علمی در خارج از کشور میرفتم و نکته جدیدی را میآموختم فورا در بازگشت به ایران آن را به رزیدنتها آموزش میدادم. اما کم کم توانایی جسمی آدم کاهش پیدا میکند. البته خداوند به من لطف کرده و وضعیت جسمی مناسبی دارم. ولی دیدم که استاد و متخصص متبحر به اندازه کافی در بخش وجود دارد که حتی از من باسوادتر و پیشرفتهتر هم بودند. بنابراین نبود من کمبودی ایجاد نمیکرد. به علاوه دوست هم نداشتم و ندارم که وجود من بخاطر اسم من مانع پیشرفت کسی بشود. در واقع نمیخواهم این فکر وجود داشته باشد که با حضور من، کس دیگری نمیتواند رییس یا مدیرگروه باشد. پس به این نتیجه رسیدم که کنارهگیری کنم تا جوانترها فضای پیشرفت بیشتری داشته باشند. البته مسائل شخصی و اجتماعی هم مطرح هست. این را هم بگویم که من هرگز جز یک دوره کوتاه هیچگاه از سوی مدیریتهای مختلف با مشکلی مواجه نبودم. حتی مدیریت وقت دانشکده، روی درخواست بازنشستگی من اقدامی نکردند و با اصرار من در نهایت موافقت کرده و بنده در سال 82 به افتخار بازنشستگی رسیدم. بعد از بازنشستگی ارتباط علمی من با حرفه قطع نشده. در کنگرههای مختلف چه بعنوان سخنران چه بعنوان میهمان حضور دارم و ارتباطم با دانشجویانم هنوز وجود دارد و قطع نشده است.
فعالیتهای صنفی
من همیشه در انجمنها و کنگرهها و فعالیتهای صنفی حضور داشتم. یکی از موسسان انجمن جراحان دهان و فک و صورت ایران هستم و در دو دوره به اصرار دوستان مدیر انجمن بودم و ریاست کنگره سوم این انجمن را برعهده داشتم. در کنگره دوازدهم به ریاست دکتر عطریزاده من قائم مقام کنگره بودم. در کنگره سیزدهم انجمن دندانپزشکی ایران هم ریاست کنگره را برعهده داشتم. در دو دوره نظام پزشکی نماینده دندانپزشکان بودم که در یکی از این دورهها با 96 درصد آرا انتخاب شدم. در عین حال در کنگرههای بسیاری بعنوان مشاور کنگره حضور داشتم. از این دست فعالیتها بسیار زیاد بوده و هنوز هم بخش عمدهای از برنامه بنده را به خود اختصاص میدهد.
صحبتی با همکاران
ما باید این مساله تفاوت بین متخصص و دندانپزشک عمومی را کنار بگذاریم. اصلا باید این فکر را از خودمان دور کنیم. دندانپزشک عمومی بدنه اصلی حرفه ما است و دندانپزشک متخصص هم به هرحال کارش را محدود کرده و درمانهای پیچیدهتر را انجام میدهد. بنابراین اصلا نباید جدایی و تفاوتی بین دندانپزشک عمومی و متخصص وجود داشته باشد. دیگر اینکه وضعیت جامعه ما متاسفانه بر یک نظم و سیستم فکری و فرهنگی مطلوب حرکت نمیکند. بنابراین احتمال انحراف انسان بخصوص جوانترها از لحاظ مالی وجود دارد. به خودمان تلنگر بزنیم و خودمان را بر موازین اخلاق پزشکی استوار نگه داریم و بزرگترین زرنگی به نظر من صداقت است. زندگی ما مثل جویی است که اگر صداقت در آن وجود داشته باشد بالاخره روان میشود و همیشه جاری است. ممکن است دیر جاری بشود ولی همیشه هست و وجود دارد. وقتی عمری از ما بگذرد و صاحب مال و مکنتی باشیم و به گذشته نگاه کنیم بالاخره زمانی از خودمان میپرسیم این از کجا آمده؟ اگر از راه صادقانه و صحیح بدست آمده باشد مایه مباهات خواهد بود ولی اگر از راههایی که صداقت در آنها وجود ندارد و به قیمت ضایع کردن حق دیگران حاصل شده باشد مایه شرمساری و پشیمانی است ولی این پشیمانی دیگر ممکن است سودی نداشته باشد.
سخن آخر
آنچه که ما را سرپا نگه میدارد عشق است؛ در هر زمینهای. من در هر زمینهای به این مساله اعتقاد کامل دارم. به نظرم بزرگترین عشق هم این است که آدم احساس کند در زمینهای هرچند کوچک برای اطرافیان یا برای جامعه و کشور خود مفید بوده است. این انگیزه اصلی من در زندگی بوده است و همین انگیزه همیشه مرا سرپا نگه داشته است. این عشق معنویتی به زندگی انسان میدهد که بسیار زیبا است. به نظرم این عشق باید بصورت خالص و بدون چشمداشت باشد. نه اینکه کاری انجام بدهیم به این امید که در جایی نفعی برای مان داشته باشد. اما اصل قضیه این است که هر کاری باید بدون توقع و فقط برای ایجاد رضایتمندی انجام گیرد.
در حاشیه
- ایده بنده برای گفتگو با دکتر مسگرزاده تقریبا به 15 سال قبل از سال 94 باز میگشت. سال 1381 مسوولیت صفحات دندانپزشکی یک نشریه مهندسی پزشکی به نام تکنیک را بر عهده داشتم. همان سال دکتر مسگرزاده به عنوان دندانپزشک نمونه انتخاب شده بودند و من تلاش کردم به این بهانه گفتگویی با ایشان انجام دهم. متاسفانه به دلیل مشغله فراوان دکتر مسگرزاده این گفتگو بارها و بارها به تعویق افتاد و در نهایت هم انجام نشد. در این بازه زمانی آنقدر با مطب آقای دکتر تماس گرفته بودم که تقریبا با تمام پرسنل مطب آشنا شده بودم! چاپ مجله تکنیک هم بعد از سه یا چهار شماره به دلیل مشکلات مالی متوقف شد.
- سکانس دوم مربوط به زمانی بود که در روزنامه همشهری در سرویس سلامت و صفحه درمانگاه فعالیت داشتم. آن زمان صفحهای در روزنامه داشتیم با عنوان یک شهروند که به معرفی یک شهروند میپرداخت و هر کدام از همکاران از سرویسهای مختلف روزنامه به صورت نوبتی گفتگویی برای این صفحه انجام میدادند. من سه گفتگو با دکتر بیژن اخوان آذری(متخصص جراحی دهان و فک و صورت)، دکتر پرویز سیار (متخصص جراحی عمومی و تروماتولوژی و داور فوتبال)و دکتر رضا گلنراقی(متخصص پریودونتیکس)انجام داده بودم و بسیار مشتاق بودم مصاحبهای هم با دکتر مسگرزاده داشته باشیم که بازهم همان مشغله فراوان و برنامه کاری بسیار پرتراکم آقای دکتر، مانع انجام گفتگو شد.
- از آنجایی که بالاخره جوینده یابنده است، در نهایت سومین تلاش بنده به ثمر نشست. بهانه گفتگو هم دبیری علمی کنگره ICOI بود. اینجا هم برنامه کاری دکتر به همان فشردگی بود ولی بالاخره توانستیم عصر یک روز پنجشنبه وقتی را هماهنگ کنیم. گفتگو در مطب دکتر مسگرزاده در خیابان گلشهر، خیابان جردن تهران انجام شد. آقای دکتر با خوشرویی پذیرای بنده بودند و با محبت و لطف فراوان سوالات را پاسخ دادند.
- آقای دکتر مسگرزاده گرچه در تبریز زندگی نکردهاند ولی به زبان آذری تسلط کامل دارند.
- در خانواده دکتر مسگرزاده همه دندانپزشک هستند. همسر ایشان سرکار خانم دکتر پریوش فرهوش متخصص پروتزهای دندانی و دختر ایشان خانم دکتر نژلا ناریکا مسگرزاده هم دندانپزشک هستند. آقای دکتر امیر علیرضا رسولی داماد دکتر مسگرزاده، متخصص پریو و عضو هیات علمی دانشکده دندانپزشکی دانشگاه تهران بود که متاسفانه در سال 97 به شکلی ناگهانی در اثر سکته قلبی از دنیا رفت.
- از چندین رزیدنت دکتر مسگرزاده درباره اخلاق و منش آقای دکتر سوال کردم. همگی متفقا بر ادب و متانت ایشان صحه گذاشتند. به قول یکی از رزیدنتهای ایشان که الان استاد برجسته ومطرحی هستند “یک جنتلمن تمام عیار”.
- از سال 94 به صورت اختیاری و از سال 95 به صورت اجباری، واحد درسی ایمپلنت به دروس دانشجویان دوره عمومی اضافه شده است. 17 جلسه تئوری که بخش عمدهای از مطالب مربوط به ایمپلنت را پوشش میدهد. بخش عملی این واحد درسی هم به صورت هندز آن طراحی شده است. گرچه هنوز امکان کار عملی دانشجویان روی بیماران فراهم نشده ولی برخی اساتید ایمپلنت در دانشکدههای مختلف در تلاش هستند با جابجا کردن این واحد درسی به ترمهای پایینتر امکان کار عملی روی بیمار را برای دانشجویان در ترم 12 فراهم کنند.
عالی بود. لذت بردم و بسیار آموختم.
شاه بیت کلام ایشان: “بزرگترین زرنگی به نظر من صداقت است”