گفتگو با دکتر مرتضی مصفی
از چرخ پایی تا کد/کم
دکتر علیرضا آشوری
هفتم اردبیهشت 1400 یک استاد نام آشنا از جمع بزرگان دندانپزشکی ایران چشم از جهان فروبست. دکتر مرتضی مصفی با هر عقیده و دیدگاهی بدون شک یکی از اسطورههای دندانپزشکی ایران محسوب میشدند و فقدان او ضربهای تلخ به پیکر دندانپزشکی ایران است. پاییز سال 1395 افتخار گفتگو با دکتر مصفی را داشتم که این گفتگو به همت جناب آقای دکتر کاوه سیدان ریاست وقت انجمن پروستودونتیستهای ایران، در مجموعه “داستان یک حرفه: تاریخچه رشته پروستودونتیکس در ایران” در کنگره شانزدهم انجمن پروستودونتیستهای ایران به چاپ رسید. اینک به یاد استاد دکتر مرتضی مصفی این گفتگو را در این شماره نشریه درج کردیم. در این گفتگو بیشتر درباره تاریخچه آموزش پروتز در ایران از دکتر مصفی سوال کردیم و ایشان با حافظهای مثال زدنی پاسخگوی پرسشهای ما بودند.
متولد اصفهان
در سال 1302 در شهر اصفهان به دنیا آمدم. در مدرسه علییه درس خواندم که همان مدرسهای بود که پدرم آن را تاسیس کرده بود. آن مدرسه 9 کلاسه بود که 6 کلاس ابتدایی و 3 کلاس متوسطه داشت. بنده 14 ساله بودم که پدرم فوت کرد. برای دوره دوم متوسطه به مدرسه سعدی اصفهان رفتم. بعد از اخذ دیپلم متوسطه و در سال 1322 وارد دانشکده دندانپزشکی شدم.
در زمان ما دوره دانشکده دندانپزشکی چهار ساله بود که بعدا به دورههای 5 ساله و 6 ساله تبدیل شد. بنده در سال 1326 فارغ التحصیل شدم. یک سال برای خدمت نظام به خرم آباد رفتم و در مردادماه سال 1328 بعنوان آسیستان به عضویت هیات علمی دانشکده دندانپزشکی دانشگاه تهران انتخاب شدم. این مراحل ادامه پیدا کرد تا زمانی که به مقام استادی رسیدم و در نهایت در سال 1354 بازنشسته شدم.
تاریخ دندانسازی ایران
دوره قاجاریه
اگر بخواهیم درباره تاریخچه پروتز و آموزش پروتز در ایران صحبت کنیم باید مقداری به عقب برویم و تاریخچه دندانسازی ایران را مورد بررسی قرار دهیم چون پروتز در نهایت بخشی از دندانسازی است. تا سال 1290 وضعیت دندانسازی هم مثل پزشکی و داروسازی تحت هیچ ضابطه و قانونی نبود و مدرسه خاصی برای آموزش این رشتهها تعریف نشده بود. برای پادشاهان و بزرگان آن زمان کشور دندانساز و پزشک از خارج استخدام شده و به ایران میآمدند.
پیشگامان دندانسازی ایران ارامنه بودند. همچنان که پیشگامان داروسازی ایران کلیمیان بودند. اولین استخدامی که در این زمینه صورت میگیرد برای ناصرالدین شاه است. در سال 1293 قمری برابر با 1872 میلادی آقای هایبنت سوئدی را برای کارهای دندانی ناصرالدین شاه استخدام میکنند. آقای هایبنت به مدت 35 سال در دربار قاجار میماند. دندانساز مخصوص شاه قاجار بوده و مصنع السلطنه لقب میگیرد. دومین دندانسازی که به ایران آمد آقای اشتوم بود که اصالت اتریشی داشت ولی تبعه سوئیس بود. موقعی که اتابک و مخبرالسطنه به آمریکا رفتند، آقای اشتوم شد دندانساز اتابک و وقتی اتابک به ایران بازگشت کارش را بعنوان دندانساز مخصوص اتابک ادامه داد. بعدا مطبی هم در خیابان فردوسی نزدیک منوچهری دایر کرد که خانه بسیار بزرگی بود و به باغ اشتوم شهرت داشت. سومین دندانسازی که به ایران آمد آقای دکتر استپانیان بود. ایشان در آمریکا تحصیل کرده بودند و در سال 1902 به ایران آمدند. دکتر استپانیان به تبریز رفته و آنجا به طبابت مشغول شدند. ولیعهد آن زمان ایران یعنی محمد علی میرزا که ولیعهد مظفرالدین شاه بود و در تبریز زندگی میکرد او را بعنوان دندانساز/دندانپزشک مخصوص خود استخدام کرد.
بعد از فوت مظفرالدین شاه، ولیعهد با عنوان محمد علی شاه تاجگذاری کرد و دکتر استپانیان را هم با خودش به تهران آورد. او هم در خیابان چراغ برق مطب خود را باز کرد. کار مهم آقای استپانیان این بود که برای کسانی که علاقهمند به یادگیری حرفه دندانسازی بودند کلاسهای آموزشی دایر کرد. وقتی هم دوره آموزشی آن فرد تمام میشد به او یک گواهی میداد که این شخص به مدت 4 سال در مطب من کارآموزی کرده است. طبق گواهی آقای استپانیان دولت به آن فرد اجازه میداد به کار دندانسازی بپردازد.
دوران ملیچارسکی
بعد از آقای استپانیان آقای فالک گوش ملیچارسکی به ایران آمد. او لهستانی بود و در آلمان تحصیل کرده بود. آقای ملیچارسکی در رشته پروتز تبحر بسیار زیادی داشت و در خیابان قوام السطنه (سی تیر) مطب خود را دایر کرد و تمام رجال مملکت به مطب او سرازیر شدند. در 1302 بعد از کابینه مشیرالدوله کنار رفت سردار سپه و وزیر جنگ یعنی رضا خان مامور تاسیس کابینه شد. رضا خان دچار مشکل دندانی میشود و رییس دفترش سلیمان بهبودی را بدنبال ملیچارسکی میفرستد. در نتیجه از 1302 ملیچارسکی بعنوان دندانساز مخصوص رضا خان مشغول کار میشود. در سال 1304 رضا خان بعنوان رضا شاه تاجگذاری میکند و آقای ملیچارسکی هم که دست دندان بسیار خوبی برای او ساخته بود بعنوان دندانساز دربار منصوب میشود. مدتی بعد ملیچارسکی به رضا شاه پیشنهاد تاسیس یک مدرسه دندانسازی را میدهد و رضا شاه هم قبول کرده و به وزیر معارف وقت یعنی یحیی خان قره گوزلو دستور تاسیس مدرسه دندانسازی وابسته به مدرسه طب را میدهد. در واقع مدرسه دندانسازی در سال 1307 کار خودش را آغاز میکند.
برکناری ملیچارسکی
در مهر1308 مجلس شورای ملی آن زمان اجازه استخدام آقای ملیچارسکی را برای مدت 3 سال بعنوان معلم ومدیر فنی مدرسه دندانسازی صادر میکند. حقوق او هم در سال اول 3 هزار تومن، سال دوم 3600 تومان و سال سوم 4200 تومان بود. این سه سال تا سه سال دیگر هم قابل تمدید بود. از همینجا متاسفانه رابطه جای ضابطه را میگیرد. ملیچارسکی در سال 1313 یعنی یک سال قبل از اتمام دوره 6 سالهاش کنار گذاشته شده و دکتر محسن سیاح به جای او منصوب میشود. برادر دکتر سیاح سفیر ایران در مسکو بود و خود او از فرانسه فارغ التحصیل شده و به ایران برگشته بود. دکتر سیاح اول به مدت 3 سال بعنوان معاون ملیچارسکی منصوب میشود ولی در نهایت ملیچارسکی برکنار شده و خود دکتر سیاح به مقام ریاست میرسد. آقای آشوت هاراطونیان و آقای شهریار سلامت بعنوان اعضای هیات علمی مدرسه دندانسازی انتخاب میشوند که هر دو در مطب ملیچارسکی مشغول کار هستند.
نقش موثر دکتر هاراطونیان
آقای هاراطونیان که بعدا نقش مهمی در آموزش پروتز برعهده میگیرد در سال 1302 در کلاسهای آموزش دندانسازی ملیچارسکی شرکت میکند. او 4 سال پیش ملیچارسکی کاراموزی کرده و از او گواهینامه میگیرد و بعدا هم بعنوان معلم در مدرسه دندانسازی استخدام میشود. بعدتر آقای هاراطونیان به فرانسه میرود. او در 1318 به ایران برگشته و به دانشکده دندانسازی رفته و بعد از نوشتن پایان نامه حالا بعنوان دکتر هاراطونیان مشغول کار میشود. این مساله را پروفسور اوبرلن در سال 1318 درایران پایه ریزی کرده بود که اگر کسی پایان نامه ننوشته باشد نمیتواند از لقب دکتر برای خودش استفاده کند.
دکتر هاراطونیان بعنوان کارمند فنی در دانشکده مشغول کار میشود. در حکم دکتر هاراطونیان نوشته که شما بعنوان ریاست آزمایشگاه پروتز دانتر دندانسازی منصوب میشوید تا زیر نظر استاد بیماریهای دهان(دکتر سیاح) به انجام وظیفه بپردازید. این مساله در زمستان سال 1321 اتفاق میافتد. در 1328 دکتر هاراطونیان استاد منحصر بفرد رشته پروتز هستند یعنی زمانی که بنده بعنوان دانشجو مشغول تحصیل هستم. بنابراین دکتر هاراطونیان تنها استاد رشته پروتز ما بودند و بقیه همکاران ایشان هیچکدام کرسی استادی نداشتند. غیر از دکتر هاراطونیان، بقیه استادان ما عبارتند بود از برادر ایشان دکتر گاکیک هاراطونیان، آقای دکتر هوسپیان، آقای دکتر عارفیان و دکتر شهریار سلامت که این آخری تنها غیرارمنی بخش پروتز آن زمان بودند.
دو پروتزیست پیشگام
بنیانگزاری دو دانشکده دندانسازی/دندانپزشکی به عهده پروتزیستها بوده است که مزیت رشته پروتز به حساب میآید. اولین مدرسه دندانسازی در 1307 به وسیله آقای ملیچارسکی تاسیس شد. دومین بنیانگزار یک مدرسه دندانسازی هم دکتر حسین نواب بوده است که خودش دانشجوی دانشکده دندانپزشکی دانشگاه تهران و بعدا استاد پروتز همین دانشکده بوده است. دکتر نواب موسس دانشکده دندانپزشکی دانشگاه شهید بهشتی در سال 1344 بوده است.
سرنوشت تلخ یکی از همکاران
از میان اعضای هیات علمی بخش پروتز آن زمان تنها بنده در قید حیات هستم. البته خانم دکتر سارا مقصودی که همسر مرحوم دکتر نواب بودند هم در آمریکا در قید حیات هستند ولی بخاطر آلزایمر پیشرفته اساسا کسی را نمیشناسند. در کنگره 15 انجمن پروتز که ریاست آن با دکتر منزوی بود، خیلی تلاش شد تا دکتر مقصودی حتی پیام کوتاهی برای کنگره بفرستند ولی دختر ایشان گفتند که این مساله عملی نیست چون خانم دکتر حتی ما را هم نمیشناسند.
دکتر حسین نواب
یکی از شخصیتهایی که نقش بزرگی در پروتز کشور برعهده داشتند و یک سال بالاتر از من بودند، اقای دکتر حسین نواب بودند. ایشان شاگرد اول دانشکده دندانپزشکی دانشگاه تهران بوده و مدال درجه یک دریافت کرده بودند. معمولا دولت شاگرد اولها را به هزینه خودش برای تحصیل به خارج از کشور اعزام میکرد ولی در آن سال چون جنگ دوم جهانی تازه تمام شده بود و گرفتاریهای زیادی در مملکت وجود داشت، کسی به خارج اعزام نشد. دکتر نواب که خیلی به تحصیل علاقه داشت بعد از 5 سال استخدام در دانشکده برای ادامه تحصیل به خارج از کشور رفت. دکتر نواب با دیدن روشهای آموزش پروتز در خارج از ایران متوجه کمبودها و مشکلات شدند.
حالا دکتر نواب به ایران برگشته و سعی دارد برنامههای آموزشی خود را پیاده کند ولی دستگاه اجازه نمیدهد. بجای اینکه از دکتر نواب استقبال کنند مانع کار او میشوند و کار به جاهای خیلی بدی میکشد.
دکتر نواب وقتی به ایران برمیگردد دانشیار اقای دکتر هاراطونیان است. وقتی دکتر هاراطونیان متوجه دانش و مدارج علمی دکتر نواب میشود، تدریس مباحثی را که خودش تدریس میکرد به دکتر نواب سپرده و جالب اینکه خودش سر کلاسهای دکتر نواب کنار دانشجویان مینشیند. دقیقا همین کاری که دکتر نواب در مورد دکتر دادمنش تکرار کرد و رفت و سر کلاسهای دکتر دادمنش نشست.
بزودی دکتر هاراطونیان بازنشسته شده و جای ایشان خالی شده است. چه کسی بیشترین صلاحیت را برای جانشینی ایشان دارد؟ بدون شک دکتر نواب. اما اتفاق دیگری رخ میدهد. روابط بر ضوابط غلبه کرده و دستگاه وقت بشدت با جانشینی دکتر نواب مخالفت میکند. کار بالا گرفته و به اعتصاب دانشجویان و تعطیلی دانشکده ختم میشود. در این شرایط دکتر نواب استعفا میدهد. اما در نهایت بخاطر فشار دانشجویان دکتر نواب به سر کار خود برمیگردد.
ثبت همه چیز در یک قالب
در زمان ما برای قالبگیری از استنس و گچ استفاده میشد. ولی قبل از ما آقایی به نام افتخار شاهرودی یک تکه موم زنبور عسل را نرم کرده و داخل دهان بیماران قرار میداد و وقتی بیمار دهانش را میبست این موم قالب فک بالا و پایین و اکلوژن را همزمان ثبت میکرد. بعد به مریض میگفت پس فردا بیا دندانت را تحویل بگیر!! کاری که امروز اقلا ده جلسه زمان میبرد. حالا شما ببینید چقدر تغییرات در این فاصله صورت گرفته است.
پروتز نوین ایران مرهون دکتر دادمنش
دکتر دادمنش که یکی از موثرترین چهرههای پروتز این کشور هستند که در سال 1330 وارد دانشکده شده و در سال 1335 فارغ التحصیل میشوند. در اینجا باز روابط بر ضوابط غلبه کرده و برای اینکه دکتر دادمنش شاگرد اول نشود نمره آخرین درس او را اینقدر کم دادند تا کس دیگری شاگرد اول شده و از بورس دانشکده استفاده کند. با این حال دکتر دادمنش خودش برای ادامه تحصیل در رشته پروتز به آمریکا رفت. روزی که دکتر دادمنش برگشت رفت در اتاق رییس دانشکده. رییس دانشکده حاضر نشد سرش را بالا بیاورد و ببیند چه کسی جلویش ایستاده. بالاخره دکتر سیاح سرش را بلند کرد. بعد هم به دکتر دادمنش گفت جا نداریم برو به سلامت. دکتر نواب که فهمید گفت اشکالی ندارد. صبحها بیا اینجا بدون حقوق و عصرها بیا مطب خودم.
دکتر دادمنش برای اولین بار تدریس با اسلاید و پرسش و پاسخ (که امروزه در کنگرهها میبینیم) را وارد آموزش دندانپزشکی کشور کردند.
بالاخره بعد از دو سال دکتر نواب به رییس دانشکده نامه زد که دکتر دادمنش تا کی باید اینجا رایگان کار کند؟ بخاطر پیگیری دکتر نواب بالاخره دکتر دادمنش را استخدام کردند.
آن زمان انتشارات دانشگاه کتابهای کسانی را چاپ میکرد که استاد یا دانشیار باشند. دکتر دادمنش نه دانشیار بودند نه استاد. ولی کتابی نوشته بودند که قصد چاپ آن را داشتند. دکتر نواب نامهای به انتشارات دانشگاه مینویسد که این کتاب تماما حاصل زحمات دکتر دادمنش است و باید به نام ایشان چاپ بشود. بالاخره انتشارات دانشگاه کتاب اصول مقدماتی پروتز را به نام دکتر دادمنش و دکتر نواب چاپ میکند. این موارد تاثیرات بسیار زیادی در آموزش پروتز کشور داشت.
غیر از دکتر دادمنش هم افراد شاخص دیگری هم داشتیم ولی از بین آنها فقط دکتر دادمنش در ایران هستند. آقای دکتر علوی که مرحوم شدند، دکتر نظام بهشتی، دکتر خاک نگار مقدم، خانم دکتر وفا، آقای دکتر جاوید، دکتر گلستانه، دکتر جمشیدی و…هیچکدام در ایران نیستند. دکتر دادمنش هنوز هم که هنوز است در تمام سمینارها و کنگرهها و مجلات بصورت فعال حضور دارد.
کارآموزی شبانه روزی
در زمان دانشجویی، من شبها به مطب دکتر گاکیک هاراطونیان میرفتم و در لابراتوار ایشان زیر دست تکنیسین دکتر که او هم ارمنی بود کار میکردم. ولی بعدظهرها به درمانگاه شهرداری در باغ فردوس میرفتیم تا دندان کشیدن را یاد بگیریم. آن موقع برق نبود، آب لوله کشی هم نبود. ما با چراغ نفتی یا با پریموس نور هنگام کار را تامین میکردیم. از ساعت 2 تا 6 بعدظهر بدون بیحسی دندان میکشیدیم. زیر کرشوار یونیت یک سطل بود و وقتی بیمار دهانش را با پرمنگنات شستشو میداد داخل آن تف میکرد و دندانهای کشیده شده را هم معمولا همانجا میانداختیم. البته ما فقط سه ماهه تابستان که دانشکده تعطیل بود به آنجا میرفتیم.
لابراتوار در مطب
پروتزیستها در مطبهای خودشان لابراتوار داشتند. آقای دکتر نواب هم اول دروازه دولت مطب داشت. همان موقع دکتر نواب و خانم دکتر مقصودی با هم ازدواج کردند. وقتی آنها ازدواج کردند ناچار شدند لابراتوار مطب را تعطیل کنند تا امکان کار دکتر مقصودی فراهم شود. در نتیجه دکتر نواب کارهای لابراتواری خود را به مطب من میآوردند در چهار راه کالج.
ضعف آموزشهای لابراتواری
زمانی که ما دانشجو بودیم و حتی قبل از آن، یا آن زمانی که دکتر دادمنش دانشجو بودند و حتی تا قبل از انقلاب، تمام کارهای پروتز از زمانی که مریض روی صندلی مینشست تا زمانی که پروتز به او تحویل میشد، توسط خود دانشجو انجام میگرفت. از تشخیص و قالبگیری تا تمام کارهای لابراتواری همه برعهده دانشجو بود.
بعد از انقلاب و انقلاب فرهنگی تعدادی از افرادی که به خارج رفته بودند به ایران برنگشتند. بالتبع دانشگاه دچار کمبود کادر آموزشی شد. از آن طرف به علت اینکه دو سال دانشکده تعطیل شده بود بعد از بازگشایی دانشگاهها شاهد سیل دانشجویان مشتاق تحصیل بودیم. بعضا تا 200 نفر هم وارد دانشگاه شده بودند و در نتیجه دانشکدهها بصورت دو شیفت کار میکردند. اساسا این تعداد زیاد دانشجو مساله بغرنجی برای نظام آموزش عالی کشور درست کرد. در نتیجه در بخش پروتزهای دندانی، تصمیم بر این شد که بخشی از کارها توسط دانشجویان و بخشی توسط تکنیسینها انجام شود. این تصمیم در واقع مسکنی برای کنترل وضعیت خاص آن زمان بود. ولی متاسفانه خیلی زود به قانون تبدیل شد و از آن به بعد تقریبا تمام کارهای لابراتواری پروتزهای دندانی توسط لابراتوار انجام گرفت. این شد که دانشجویان عملا اطلاع خاصی از کارهای لابراتواری ندارند. همین مساله منشا مشکلات زیادی در آموزش و درمانهای پروتز است. بنابراین یکی از پیشنهادات من این است که این رویه اصلاح شده و به روال سابق برگردد.
تخصیص بودجه کافی
رشته پروتز در سالهای اخیر با توجه به نوآوریها و تکنولوژیهای جدید دچار تحولات فراوانی شده و این تحولات پروتز را به جایگاهی فراتر از آنچه بوده رسانده است. برای اینکه ما بتوانیم همگام با این تحولات حرکت کنیم باید بپذیریم که تنها انگشتان و فکر ما کار پروتز را انجام نمیدهد بلکه نیازمند لوازم مناسب است.
الان ما در ایران تحریم هستیم و با کمبود لوازم روبرو شدهایم. ولی حتی اگر مشکل تحریمها هم حل بشود، بودجه دانشکده برای تامین تجهیزات و مواد مناسب کافی نیست. الان یک بخش مهمی از دندانپزشکی روز دنیا به بحث کد/کم و دندانپزشکی دیجیتال مربوط میشود. ما کارمان را با چرخ پایی شروع کردیم و الان شاهد تحولات ناشی از بحث کد/کم هستیم. حالا اگر قرار باشد آموزش کار با کد/کم در دانشکدههای ما صورت گیرد نیازمند بازنگری در بودجه دانشکدهها هستیم. اگر میخواهیم با علم و تکنولوژی روز حرکت کنیم باید بودجه کافی برای این کار اختصاص دهیم.
حرف آخر
در زمینه طبابت و مطبداری باید اخلاق پزشکی رعایت شود. متاسفانه الان شاهدیم که اخلاق پزشکی بسیار کمرنگ شده است. نباید وضعیت به گونهای باشد که پول حرف اول را بزند. پول نباید حاکم باشد. ما نباید کاری را به بیمار تحمیل کنیم برای اینکه بتوانیم پول زیادتری بگیریم. این خلاف اخلاق پزشکی است.
زندگی باید از راه مشروع تامین شود. اینکه از راه کلاهبرداری تامین شود و از این راه من زندگی خوبی داشته باشم این زندگی هیچ ارزشی ندارد.