معرفی دکتر هنگامه درخشان
دندانپزشک، شاعر و نویسنده
دکتر هنگامه درخشان، علاوه بر اشتغال در حرفه دندانپزشکی، شاعری شناخته شده هم محسوب میشود. از جمله سوابق او در عرصه دندانپزشکی میتوان به این موارد اشاره کرد: نخستین وایس پرزیدنت زن ICOI، در ایران، مسئول کمیته فرهنگی جامعه دندانپزشکی ایران، ویراستار و سرپرست چاپ بالغ بر چهارهزار صفحه از معتبرترین کتب دندانپزشکی، مترجم بخشهایی از چهار کتاب رفرنس در زمینه دندانپزشکی زیبایی و ایمپلنت. در عرصه شعر نیز از دکتر درخشان 5 کتاب شعر به چاپ رسیده است:
-ردپای گم شدهای که رو به دریا رفته بود
-پابهپای باران (مجموعهی غزلها و شعر سپید)
-زنی با همه حرفهایش
-برای شنیدنت سالهاست خاموشم (ترجمه کرد)
-پرندهها بر نمی گردند
دکتر هنگامه درخشان بسیاری از اشعار کوتاه خود را با موضوعاتی همچون عشق، انسان و برخی مسائل اجتماعی درهم آمیخته و شعر را در شکلی موجز به دیدار مخاطب برده.
در ادامه از ایشان خواهش کردیم از زندگی حرفهای و هنری خود با ما صحبت کنند:
هنگامه درخشان هستم و البته با پسوند رودسرى، زادگاه پدر و مادرم در يكى از شهرهاى نشسته بركرانهى درياى خزر، درست نزديكِ روزهاى نوجوانيم است.
كودكى و تولدم در كوهستانهاى شمالغرب و كردستان، سپرى شد. همانجا كه تنها رودخانهى شهر از پنجرهي كوچكِ اتاقمان پيدا بود. در قروهى كردستان متولد شدم و تحصيلات ابتدايى را در شهر سنندج سپري کردم، پس از آن با پيروزى انقلاب و بدنبال ِجريانهاي سياسى منطقه به گيلان، زادگاه پدرومادرم برگشتيم، و حالا هر چه به گذشته بر مىگردم جز كوه، دريا و جنگ چيز ديگرى جز دوستىهاى عميق و جارى بياد نمى آورم.
شغل اصليم دندانپزشكى است. با سابقه ى كارى بيش از بيست و پنج سال در زمينه ى درمان، آموزش، ويراستارى و ترجمهى كتب تخصصى دندانپزشكى در حيطهي درمانهاى زيبايى و ايمپلنت.
و اما شعر؛
آتش شعر از همان سالهاى دور كه پدرم با صداى بلند و رسا در خانه قدم مى زدند و دكلمه مى خواندند در من شعله ور شد.
دههى شصت، دههى اشتياق ديوانهوار به خواندن بود، خواندن و خواندن؛ شعر، رمان، كتب سياسى و هر چه كه دردسترس بود. رسالتى كه بايد بهدرستى انجام مى شد. پس از آن، ورود به دانشگاه و وقفهاى كه به اجبار، بين اين دو گرايش ِعلوم تجربى و ادبى ايجاد شد.
پس از اتمام دانشگاه شعر را بهصورت حرفهاى با شركت در كلاسهاى عروض و قافيه دنبال کردم. مجموعه غزلهاى منتشر شده در بخش اول كتابِ پابهپاىباران حاصل آن سالهاست.
در فاصلهي چهارسالهي 1380-1384 پس از آن با تغيير رويكرد از غزل به سپيد و شركت مستمر در كارگاهِ شعر استاد سيدعلى صالحى، دفتر كوچكى با نام ردِپاى گم شدهاى كه رو به دريا رفته بود منتشر شد كه حاصل تجربيات اوليهام بود.
مجموعه شعر زنى با همهي حرف هايش كه از سوي انتشارات معتبر تهران منتشر شد شامل 137 شعر از برگزيده شعرهاي سال 1395 تا سال 1397 خورشيدي است. موضوع محوري اين اشعار در چند بخش تعريف ميشوند: شعرهاي عاشقانه ،اجتماعي و تضادهايي که انسان امروز در دنياى پيرامون با نشانههاي مدرنيزم دارد.
روايات بنيادي و دروني اين شعرها به نوعي، يك واکاوي زنانه در لايههاي زيستي امروز ماست كه اميدوارم مورد توجه مخاطبان فهيم شعر امروز قرار بگيرد.
پس از به همت هنرمند بزرگوار اقاي مهرداد راميدي نيا پنجاه شعر از سه دفتر به زبان کردي ترجمه و به چاپ رسيده است. کتاب پرندهها برنميگردند اخرين کتاب من در سال 1399 است که همچنان حاصل دغدغههايم از شرايط اجتماعي، عشق، طبيعت، تنهايي و اندوه بشري است.
تنهايى
يعنى كودكى
به كفش هاى رنگارنگ همسايه
نگاه كند
به رفت و آمدِپر صداى عابرها
و به دمپايى ِكز كرده ى
گوشه ى اتاقش
كه ماههاست بىصدا
در خواب هايش راه مى رود…
آدمی ازشمال به اندوه میرسد
از جنوب
به اندوه…
آنچنان که رودها
از هر سو
به دریا…
تازه مى خواستم
دست از سرِ اين روزگار بردارم
بروم
براى خودم
براى تو
چاى بياورم
تو بگويى كه خوشحالى
و من باز مثلِ گذشته
اوازهاى عاشقانه بخوانم
اما
نشد
كه
نشد…
روزگار
دست از سرِ ما
دست از سرِاين سرزمين
بر نمى دارد.
از میان تمام دریچهها
تنها یک پنجره کافیاست
که کنارش بنشینی
و به دنیا لبخند بزنی…
شب ُ دريا و اين ساحل ،وقلبِ بى قرارِ من…
تَرَنم هاى موج ُ خاطرات بى شمارِ من…
ستاره مى چكد از آسمان بر بستر ساحل
و بارانى كه مى بارد ز چشمِ شب شكارِ من…
هزاران مرغ دريايى به روى آب مى رقصند
يكى تنها ولى آواز مى خواند كنارِ من…
زمين آرام مى چرخد،زمان درياى دلتنگيست
نمى گردد دمى حتى، زمانه بر مدارِ من…
شب ُ دريا ،شب ُساحل، شب ُ مرغانِ دريايى
به من آرام ميگويند،مى آيد بهارِ من…